استاد محقق دکتر سید صائب هاشمی نسب

نور شریعت ( محلی برای نشر آراء فقهی و اصولی، مباحث درسی و تألیفات علمی)

استاد محقق دکتر سید صائب هاشمی نسب

نور شریعت ( محلی برای نشر آراء فقهی و اصولی، مباحث درسی و تألیفات علمی)

۷۴ مطلب توسط «شیخ محمد سبحانی» ثبت شده است

🔻بنیانگذار حکومت اسلامی
.
شواهد و مدارک مسلم تاریخی نشان از آن دارند که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پس از هجرت به مدینه، با دعوت از قبایل اطراف به تسلیم در برابر خداوند و آموزش و ترویج معارف و احکام و مقررات اسلام، به تدریج زمینه تاسیس حکومت اسلامی را فراهم آورد.  
آن بزرگوار، ‌نظام سیاسی مقتدری تاسیس کرد که نه تنها از اعراب قبایل گوناگون انسانهایی والا ساخت، حکومتهای بزرگی چون روم، ایران و مصر را تحت انقیاد خود در آورد. بیش‌ترین مسلمانان و ‌اندیشمندان اسلامی اذعان می‌کنند که زعامت و رهبری امت و حکومت اسلامی از زمان هجرت بر عهده پیامبر عظیم الشان (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بوده است؛ امّا با وجود این در سده اخیر برخی نویسندگان، در این باره دو ادعا مطرح کرده‌اند: ادعای نخست، آن که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تشکیل حکومت نداده است؛ ادعای دوم، آن که ولایت و زعامت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برخاسته از اراده مردم و خواست سیاسی آنان بود، نه برخواسته از وحی و تعالیم اسلام. به دلیل اهمیت این مطالب، در این جا دلایل هر یک از این دو ادعا را به طور جداگانه بر می‌رسیم.
.
- ادعای نخست
.
یکی از نویسندگان اهل سنت برای نفی تاسیس حکومت به دست پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به دو دلیل تمسک جسته است: دلیل اول: قرآن در آیاتی شان پیامبر را فقط ابلاغ کننده وحی و نذیر و بشیر دانسته و اگر پیامبر دارای شان ولایت و حکومت بود، قرآن به آن اشاره می‌کرد.   برخی از آیات از این قرارند: «ان انا الّا نذیرٌ و بشیرٌ، من جز بیم دهنده و بشارتگر نیستم»، «وما علی الرسّول الّا البلاغ المبین، و بر فرستادة (خدا) جز ابلاغ آشکار، ماموریتی نیست»، «انّما انت منذرٌ، (ای پیامبر) تو فقط هشدار دهنده‌ای».
.
- نقد و بررسی
.
در استشهاد به قرآن کریم نمی‌توان صرفاً بر اساس یک یا چند آیه حکمی را استنتاج کرد، همه آشنایان با قرآن و تفسیر آن به خوبی می‌دانند که قرآن کریم دارای آیات محکم و متشابه، «منه آیات محکمات هن ‌ام الکتاب و اُخر متشابهات»،‌قسمتی از آن، آیات «محکم» (صریح و روشن) است، که اساس این کتاب می‌باشد، (و هر گونه پیچیدگی در آیات دیگر، با مراجعه به اینها، بر طرف می‌گردد). و قسمتی از آن، «متشابه» است (آیاتی که به خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات دیگر، در نگاه اول، احتمالات مختلفی در آن می‌رود، ولی با توجه به آیات محکم، تفسیر آنها آشکار می‌گردد)»، ناسخ و منسوخ، «ما ننسخ من آیة او ننسها نات به خیر منها او مثلها،هیچ حکمی ‌را نسخ نمی‌کنیم، و یا نسخ آن را به تاخیر نمی‌اندازیم، مگر اینکه بهتر از آن، یا همانند آن را، جانشین آن میسازیم»، عام و خاص، و مطلق و مقید است. وظیفه مفسر در مقام برداشت و استنتاج یک حکم از قرآن، آن است که اولاً، مضامین، اصول و روح کلی حاکم بر سراسر قرآن را در نظر گیرد، ثانیاً، آیات را با توجه به آیات دیگر تفسیر کند، ثالثاً، به شان نزول آیات توجه کافی داشته. و به خوبی دریابد که آیات در مقام بیانِ چه مطلبی هستند. 
.
- رد ادعای اول
.
متاسفانه در استشهاد نویسنده محترم به قرآن، در دلیل اول، هیچ یک از این نکات رعایت نشده است، زیرا اولاً توجه به مضامین، اصول و روح کلی حاکم بر قرآن به روشنی گویای آن است که اسلام در مقام دینی جامع و کامل، انواع معارف و احکام فردی و اجتماعی را در بردارد، و پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که بنیانگذار این مکتب است باید مجری این قوانین و احکام بوده، زمینه اجرای آن را در مقام یک رسالت الهی فراهم سازد. پس چنین نیست که آن بزرگوار غیر از شان ابلاغ وحی و تبشیر و انذار شان دیگری نداشته باشد؛ ثانیاً، بسیاری از آیات قرآن بیانگر شؤون گوناگونی برای آن حضرت‌اند، از جمله‌، اسوه بودن «لقد کان لکم فی رسول اللّه اسوة حسنة، قطعاً برای شما در (اقتدا به) رسول خدا سرمشقی نیکو وجود دارد»، حاکم و قاضی بودن: «حتّی یحکّموک فیما شجر بینهم، مگر آن که تو را درباره آنچه میان آنان مایه اختلاف است داور گردانند»، هم چنین: «و ما کان لمؤمنٍ و لا مؤمنةٍ اذا قضی الله و رسولهُ امراً ان یکون لهم الخیرةُ من امرهم، وهیچ مرد و زن مؤمنی را نرسد که چون خدا و فرستاده‌اش به کاری فرمان دهند برای آنان در کارشان اختیاری باشد»، مبیّن آیات قرآن بودن، «و انزلنا الیک الذّکر لتبیّن للنّاس ما نزّل الیهم، و این قرآن را به سوی تو فرود آوردیم تا برای مردم آنچه را به سوی ایشان نازل شده است توضیح دهی».ثالثاً، مراد نویسنده از استشهاد به این آیات رفع و دفع یک توهم است، یعنی مبادا تصور شود که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای هدایت مردم غیر از ابلاغ و راهنمایی و بیان واقعیات، وظیفه داشته است که آنان را با زور و اجبار مسلمان کند.

این آیات وظیفه پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را در مقام هدایت مردم، فقط راهنمایی و ابلاغ و تبیین می‌دانند، نه استفاده از زور و اجبار. بنابراین، از اساس، آیات مذکور در مقام نفی شؤون دیگر برای حضرت نیست. 
.
- ادعای دوم
.
دلیل دوم این که، در زمان زعامت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حتی حداقل نهادها و سازمانهای لازم برای تشکیل یک حکومت وجود نداشت، پس می‌توان دریافت که حکومتی در کار نبوده است. 
.
- نقد و بررسی
.
بر اساس شواهد قطعی تاریخی، ‌مردم شبه جزیره عربستان، پیش از ظهور اسلام، در قبائل کوچک و بزرگ زندگی می‌کردند و قوانین و آداب و رسوم نظام قبیله بر آنان حاکم بود و هیچ گونه حکومت و دولت سیاسیی به هنگام بعثت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در شبه جزیره عربستان وجود نداشت.  امّا با ظهور اسلام و اقدامات اساسی و تغییرات بنیادینی که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، به تدریج در فرهنگ، اخلاق، آداب و رسوم و مناسبات و روابط اجتماعی درون و میان قبیله‌ای به وجود آورد، اساس یک حکومت مقتدر، و البته متناسب با شرایط آن روزگار را پی‌ریزی کردند. 
.
- رد ادعای دوم
.
از جمله این اقدامات می‌توان موارد ذیل را برشمرد:
۱.ایجاد وحدت و یک پارچگی عقیدتی و سیاسی میان قبایل پراکنده که بهترین جلوه‌های آن در اتحاد قبایل مسلمان در جنگ و صلح با قبایل غیر مسلمان نمایان است.
.
۲.مرکزیت بخشیدن به مدینه و اعزام مبلغان، حکام، والیان و نمایندگان به مناطق گوناگون نظیر نجران، هَمْدان، صنعا، مارب، الخبد.
.
۳.ارسال نامه‌ها، دستور العمل‌ها، و توصیه‌های گوناگون درباره مسائل اجتماعی، فرهنگی، ‌اقتصادی و سیاسی
.
۴.اجرا و اقامه حدود و تعزیرات و مجازات‌های الهی درباره خطاکاران محکوم و مستحق مجازات.همه این اقدامات که از وظایف حاکم و حکومت است، بهترین دلایل اثبات این مدعایند که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در صدر اسلام، حکومت اسلامی تاسیس کرده است. 
.
- ادعای سوم 
.
یکی دیگر از نویسندگان عرب در مقام نفی تاسیس حکومت اسلامی به دست پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ادعا می‌کند که حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نظام سیاسی و دولت دینی تشکیل نداده است، بلکه تلاش ایشان در نهایت به تاسیس «امت اسلامی» انجامید. پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هیچ گاه خود را ملک، رئیس دولت و سلطان نخواند و این مطلب نشان دهنده عدم تشکیل حکومت و دولت در زمان ایشان بود. تشکیلات و نظامات سیاسی پس از ایشان و در زمان حکومت خلفای عباسی به تدریج شکل گرفت و سپس دولت اسلامی تاسیس شد. علاوه بر این مطالب در قرآن از «امت اسلامی» یاد شده است، نه از «دولت اسلامی».  
.
- نقد و بررسی
.
۱. اولاً، باید توجه داشت که گستردگی و پیچیدگی تشکیلات دولت در هر جامعه‌ای متناسب با ویژگی‌های آن جامعه است. جوامع پیچیده و پیشرفته کنونی نیازمند دولتی متناسب با سطح پیچیدگیها و پیشرفتهای امروزند، امّا نباید انتظار داشت که جامعه عصر بعثت نیز دولت و تشکیلات و نهادهای گوناگونی به شکل امروزین می‌داشت، ثانیاً، چنان که گذشت، ادله محکم تاریخی گواه بر اقدامات گوناگون پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای تاسیس حکومت و دولت اسلامی متناسب با آن روزگارند.
۲. این مطلب که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سلطان، رئیس یا ملک خوانده نمی‌شد یا از این عناوین اجتناب می‌ورزید، می‌تواند دلایل گوناگونی داشته باشد.
 از جمله:
الف. پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) صاحب مقام رسالت بود و به طور رسمی با همان عنوانی که خداوند بر ایشان نهاده بود، رسول الله خوانده می‌شد: «ما کان محمدُ ابا احدٍ من رجالکم و لکن رسول الله، محمد پدر هیچ یک از مردان شما نیست ولی فرستاده خداوند است». کیست که نداند این عناوین در عین آن که بر شؤون دیگر پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز دلالت دارد، بسی ارجمندتر از عناوینی نظیر سلطان و رئیس است.
ب. سلطان و ملک عناوینی برای پادشاهان روم، ایران، و مصر بود و بار ارزشی خاصی داشت. از این رو شاید برای احتراز از پیدایش این تصور اشتباه که حکومت اسلامی نیز نوعی سلطنت است، از این عناوین احتراز می‌شده است.
.
ج. سیره اخلاقی و رفتاری ایشان که نشان از والاترین حد ممکن صمیمیت و سادگی و تواضع دارد، به گونه‌ای بوده است که مردم ایشان را در مواقع عادی به اسم صدا می‌زدند، و گاه در این کار چنان افراط می‌ورزیدند که خداوند آنان را از این کار نهی کرده، به طور تلویحی از آنان خواسته است که ایشان را «رسول الله» بنامند: «لا تجعلوا دعاء الرسول بینکم کدعاء بعضکم بعضاً،خطاب کردن پیامبر را در میان خود مانند خطاب کردن بعضی از خودتان به بعضی (دیگر) قرار مدهید».

 

📌 برشی از کتاب دین سیاسی ، سیاست دینی

از تألیفات استاد محقق دکتر سید صائب هاشمی نسب

۰ نظر ۲۱ اسفند ۰۰ ، ۰۳:۱۷
شیخ محمد سبحانی

 

 

📌اعتراف طبری به تاریخ نگاری مغرضانه 

مشهورترین و پر مراجعه ترین کتاب تاریخ اسلام را می توان تاریخ طبری دانست که متاسفانه همواره مورد استناد طیف های مختلف قرار گرفته و می گیرد.این در حالی است که این کتاب تاریخی پر از جعلیات و مطالب خلاف واقع و جانبدارانه می باشد تا جایی که می توان آن را از محبوب ترین کتاب های مورد استناد کفار و منافقانِ اسلام ستیز در راستای تضعیف اسلام دانست گرچه این کتاب، یک کتاب سُنّی می باشد و نه شیعی و هیچ اعتباری ابتدا به ساکن در نزد امامیه نداشته و ندارد و بدون آن به مکتب اهل بیت علیهم السلام هیچ خدشه ای وارد نمی شود.

نکته ی مهم تر آن است که میزان جانبداری و مطالب مغرضانه و کتمان حقائق تاریخ در این کتاب به قدری زیاد است که حتی خود طبری به عنوان گردآورنده مطالب این کتاب در برخی موارد به خیانت هایش در نقل تاریخ اعتراف کرده است! با یکدیگر به برخی از نمونه‌ها نگاهی می اندازیم :


وفی هَذِهِ السنة- أعنی سنة ثَلاثِینَ- کَانَ مَا ذکر من أمر أبی ذر ومعاویة، وإشخاص مُعَاوِیَة إِیَّاهُ من الشام إِلَى الْمَدِینَةِ، وَقَدْ ذکر فِی سبب إشخاصه إِیَّاهُ منها إِلَیْهَا أمور کثیرة، کرهت ذکر أکثرها.

[الطبری، أبو جعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب (المتوفی310)،ج4، ص 283، تاریخ الطبری، ناشر: دار المعارف، الطبعة : الثانیة، 1387 هـ - 1967 م.]

و در این سال - یعنی سال سی ام - اتفاقات بین ابوذر و معاویه و تبعید ابوذر از شام رخ داد و در مورد علت تبعید ابوذر موارد زیادی نقل شده است که من خوش نداشتم آن را ذکر کنم.


وَ أَمَّا الْوَاقِدِیُّ فَإِنَّهُ ذَکَرَ فِی سَبَبِ مَسِیرِ الْمِصْرِیِّینَ إِلَى عُثْمَانَ وَنُزُولِهِمْ ذَا خَشَبٍ أُمُورًا کَثِیرَةً، مِنْهَا مَا قَدْ تقدم ذکریه، وَمِنْهَا مَا أَعْرَضْتُ عَنْ ذِکْرِهِ کَرَاهَةً مِنِّی لِبَشَاعَتِهِ.

[الطبری، أبو جعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب (المتوفی310)،ج4، ص 356، تاریخ الطبری، ناشر: دار المعارف، الطبعة : الثانیة، 1387 هـ - 1967 م.]

اما واقدی در مورد راه افتادن اهل مصر به سمت عثمان و بت خشم و غضب آمدنشان به سوی او موارد زیادی را ذکر کرده است و که به برخی از آن ها اشاره شد و من به دلیل زشتی برخی از آن ها از نقلش خودداری کردم.


ذکر الخبر عن قتل عثمان رضى الله عنه
وَفِی هَذِهِ السَّنَةِ قُتِلَ عُثْمَانُ بْن عَفَّانَ رَضِیَ اللَّه عَنْهُ.
ذکر الخبر عن قتله وکیف قتل:
قَالَ أَبُو جَعْفَر رحمه اللَّه: قَدْ ذکرنا کثیرا من الأسباب الَّتِی ذکر قاتلوه أَنَّهُمْ جعلوها ذریعة إِلَى قتله، فأعرضنا عن ذکر کثیر منها لعلل دعت إِلَى الإعراض عنها ...

[الطبری، أبو جعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب (المتوفی310)،ج4، ص 365، تاریخ الطبری، ناشر: دار المعارف، الطبعة : الثانیة، 1387 هـ - 1967 م.]

نقل خبر قتل عثمان
در این سال عثمان بن عفان کشته شد.
نقل خبر قتل عثمان و چگونگی آن :
طبری می گوید : بسیاری از دلایلی که قاتلان عثمان آن را گفته اند و وسیله ای برای قتلش قرار داده اند را ذکر کردیم و از نقل بسیاری از آن ها به دلایلی که موجب روی گرداندن از آن می شود خودداری کردیم ...


و ذکر هِشَام، عن أبی مخنف، قَالَ: وَحَدَّثَنِی یَزِید بن ظبیان الهمدانی، أن مُحَمَّد بن أبی بکر کتب إِلَى مُعَاوِیَةَ بن أَبِی سُفْیَانَ لما ولی، فذکر مکاتبات جرت بینهما کرهت ذکرها لما فِیهِ مما لا یحتمل سماعها العامة.

[الطبری، أبو جعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب (المتوفی310)،ج4، ص 557، تاریخ الطبری، ناشر: دار المعارف، الطبعة : الثانیة، 1387 هـ - 1967 م.]

هشام از ابی مخنف نقل کرده است که وی می گوید : یزید بن ظبیان همدانی برایم نقل کرد که محمد بن ابی بکر زمانی که معاویه به قدرت رسید برای او نامه نوشت.به همین دلیل ابومخنف مکاتباتی که بین آن دو صورت گرفته را نقل کرده است که من (طبری) به دلیل آن که عامه ی مردم شنیدن آن را تاب نمی آوردند خوش نداشتم آن ها را نقل کنم.

 #تاریخ  #تسنن_زدگی

۰ نظر ۲۱ اسفند ۰۰ ، ۰۳:۰۹
شیخ محمد سبحانی

 

📌آزادی‌ اندیشه و بیان
اسلام، دین‌ اندیشه و تفکر است، در آموزه‌های پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آزادی‌ اندیشه و بیان از اهمیت والایی برخوردار است. قرآن در این‌باره می‌فرماید: «کسانی که از نعمت عقل و حواس خود بهره نمی‌گیرند و در حکمت آفرینش انسان و جهان تدبر نمی‌کنند، از منظر قرآن کریم گمراه‌تر از چارپایان به شمار می‌آیند.»  . رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در این ‌باره می‌فرماید: «یک ساعت تفکر، بهتر از یک شب عبادت است.»  
 قرآن کریم در آیات متعددی به حضرت خاتم انبیاء (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دستور می‌دهد تا از مخالفان بخواهد برای اثبات ادعای خود دلیل بیاورند: «قل‌ هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین .» در سال چهارم هجرت، یهودیان بنی ‌نضیر بر اثر جنایت به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و مسلمانان، مجبور به ترک وطن شدند، از این رو انصار می‌خواستند به اجبار، پسران و برادران خویش را مسلمان کنند و مانع رفتن آن‌ها بشوند و به آنان می‌گفتند: باید بمانید و مسلمان شوید؛ اما آن‌ها نمی‌پذیرفتند و می‌خواستند با آن‌ها بروند، اینجا بود که آیه شریفه فوق نازل شد که اکراه و اجبار در پذیرش اسلام و ایمان وجود ندارد، چون آن‌ها به رشد رسیده، هدایت را از ضلالت تشخیص می‌دهند.

پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به انصار فرمود: «پسران و برادران شما آزادند که یا شما را برگزینند که در این صورت از شمایند و یا آن‌ها را انتخاب کنند که در این صورت از یهودیان‌اند»، ولی آنان با انتخاب یهودیان از پذیرش اسلام سرباز زدند و یهودیان مدینه را ترک کردند. همچنین نقل شده است، روزی شخصی به نام صفان، نزد رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمد و درخواست کرد تا اجازه دهد مدت دو ماه در مکه بماند و درباره اسلام تحقیق کند و حقیقت و درستی این دین برایش روشن شود و ایمان بیاورد. پیامبرخدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «من چهار ماه به تو فرصت می‌دهم که آزادانه راه خود را انتخاب کنی.»  

 

احترام به افکار دیگران
پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای افکار و آرای دیگران، احترام قائل بود. آن حضرت در عهدنامه‌ای که در سال دوم هجرت برای مسیحیان نوشت، چنین آمده است: «من عهد می‌کنم کشیش و راهب آنان را تغییر ندهم و تارکان دنیا را از صومعه نرانم و هیچ تحقیری و تحمیلی بر آن‌ها نخواهد شد و همچنین لشکریان ما اراضی آن‌ها را اشغال نخواهند کرد، آن‌هایی که درخواست عدالت کنند، به آن‌ها اعطا خواهد شد....» این امر نشان می‌دهد که آن حضرت، خودکامه نبوند، بلکه از نظریات دیگران هم استفاده می‌کرد؛ چنان ‌که در جنگ بدر بر اساس نظر و رای «حباب بن منذر» عمل کرد و محل استقرار سپاه اسلام را به نقطه‌ای منتقل کرد که حباب پیشنهاد کرده بود.  همچنین در جنگ احد بنا به پیشنهاد یارانش برای جنگ با مشرکان به خارج از مدینه به منطقه‌ای به نام احد رفتند.

 

آزادی عقیده
در نظام حقوقی اسلام، عقیده آزاد داشتن و انتخاب دین حق از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. در قرآن کریم نیز بر آزادی عقیده تصریح شده است: «لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی؛  در قبول دین اکراهی نیست، زیرا راه درست از راه انحرافی، روشن شده است».
از نظر اسلام، عقیده‌ای آزاد است که مبتنی بر تفکر باشد. در سیره پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نمونه‌هایی از این موارد دیده می‌شود، از جمله بر اثر تبلیغات مهاجران مسلمان مقیم حبشه، یک هیئت تحقیقی از مرکز مسیحیان حبشه وارد مکه شدند و با رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در مسجد، ملاقات کردند.آن‌ها سؤالاتی داشتند و حضرت به آنان پاسخ گفت و ایشان را به دین اسلام دعوت کرد و آیاتی را از قرآن برای آنان تلاوت فرمود.
آیات قرآنی، چنان در روحیه آن‌ها تاثیر گذاشت که اشک شوق از دیدگان‌شان سرازیر شد و همگی، نبوت او را تصدیق کردند.جلسه دوستانه هیئت مزبور با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بر ابوجهل گران آمد و با خشونت گفت: «مردم حبشه، شما را برای تحقیق فرستاده‌اند، قرار نبود از آیین نیاکان خود دست بردارید. گمان نمی‌کنم، مردمی نادان‌تر از شما روی زمین باشند»؛ ولی آن‌ها با گفتاری نرم و مسالمت‌آمیز به ماجرا پایان دادند .در منشور مدینه که برای ساماندهی شهر مدینه به تصویب رسید، رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آزادی عقیده را در آن برای تمامی اقلیت‌های مذهبی و قبیله‌ای به رسمیت شناخت و همه را در حکم وحده قرار داد.در ماده ۱۸ این منشور آمده است: یهودیان بنی‌ ‌عوف با مسلمانان، متحد و در حکم یک ملت‌اند و هر کدام در آیین خود آزادند. ماده ۱۹ یهودیان مدینه را در حکم قبیله بنی‌ عوف اعلام می‌کند. 
قراردادهای ذمه‌ بین حکومت نبوی و اقلیت‌های مذهبی، مانند قرارداد ذمه با اهالی نجران و سینا کاملاً آزادی اعتقادی آن‌ها را تامین می‌کرد و خراج هم، یک باج ظالمانه نبود، بلکه طبق توافق طرفین قرارداد، در قبال ارائه خدمات حکومتی و تامین امنیت اقلیت‌ها به جای دادن سرباز و مالیات، خراج می‌پرداختند. 
نمونه بسیار عالی از آزادی عقیده در حکومت نبوی در مذاکره مسیحیان نجران با رسول‌اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به وقوع پیوست، چون مذاکره طول کشیدو زمان برپایی مراسم عبادی مسیحیان فرا رسید، پیغمبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به آن‌ها اجازه داد مراسم عبادی‌شان را در مسجدالنبی برپا کنند.

۰ نظر ۲۱ اسفند ۰۰ ، ۰۲:۵۸
شیخ محمد سبحانی

 

🔻بزرگترین دروغی که روشنفکران دموکرات دوران مشروطه باب کردند این بود که در این سرزمین قانونی وجود ندارد. درست است قانون مجلسی در این مملکت وجود نداشت اما قانون واقعی به معنای عرف و سنت موجود بود. یکی از این قوانین اصولی قانون مالکیت بود. اگر می‌خواهید بدانید در ان زمان این قانون به چه درجه‌ای از پیشرفت و توسعه دست یافته بود کافی است که فقه معاملاتی را فقها نوشته‌اند مطالعه کنید. آنگاه خواهید فهمید قانون مالکیت تا چه اندازه در زندگی مردم وارد شده بوده است. این فقه دیگر چندان به قول روشنفکران امروزی نیست زیرا فلسفه آن اساسا خصوصی است و مربوط به معاملات بین افراد. در واقع مربوط به زمانی است که هنوز حقوق عمدتا حقوق خصوصی است نه عمومی. با تسلط اندیشه روشنفکری مشروطه خواه این نحو قانون گذاری بکلی به حاشیه رفت و کم کم نابود شد. وقتی دولتی عمومی و سوسیالیستی شود،وقتی عشایر و ارباب ها نابود شوند،وقتی همه اراضی و منابع ملی شوند دیگر جایی برای این فقه وجود ندارد. وقتی اندیشه‌های سوسیالیستی اداره جامعه ، علمی معرفی شود مسلما مدافعا آن فقه هم مرتجع نامیده می‌شوند و مورد تمسخر قرار می‌گیرند. در این دوره هست که شاهد ترویج قانون گذاری به سبک پارلمانی، رواج پول کاغذی ، رواج مالیات گیری و تعرفه بندی،بستن مرزها ، تمسخر قراردادهای خارجی و تقریبا هر نوع تجاوز مستقیم و غیر مستقیم به بنیادهای مالکیت خصوصی هستیم.

🔻پ ن : اما متأسفانه امروزه جامعه ی ما با ظاهر و تشریفاتِ اسلامی و مذهبی،دقیقا همان روش ها را در پیش گرفته،و جایگاه مالکیت خصوصی و حق شهروندی را در خیلی از مسائل پا کوب کرده است‌.

تئوریسین ها هم در هر فکر و مشی ، میخواهند افکار جامعه را مدیریت کنند و آنقدر سطح توقع مردم را تقلیل داده اند،که حقوق شهروندیِ متعالی، یعنی دوچرخه سواری و رفتن به استادیوم ورزشی توسط بانوان، یا اینکه حجاب آزاد باشد،و یا اینکه جوانان اختیار داشته باشند،در کازینو ها باشند یا در مساجد.و آن‌ها جوری القاء میکنند که این لوازم که در اختیار شما قرار گرفته به برکت وجود ماست،چرا که در همه دنیا،این افعال از مسلمات زندگی افراد است.

اما در عمل،همه ی این مسائل فقط و فقط برای سرگرم کردن مردم برای مسائل پوچ و بی ارزش است. و در اصل خون تازه ایست در رگ سرگرم کنندگان(که با تقیه اسم اصلی این افراد را خط زدم)

.

#مشروطه #مالکیت_خصوصی

.

#الأستاذ_سید_صائب_الهاشمی_الطباطبائی

۰ نظر ۲۱ اسفند ۰۰ ، ۰۲:۵۳
شیخ محمد سبحانی

 

🔻آوار مسکن دولتی بر سر ملت


بارزترین مغالطه اقتصادی در حوزه مسکن این است که تولید مسکن مقرون بصرفه نیازمند دخالت دولت در بازار مسکن است؛ احتمالا از طریق یارانه‌ها و کنترل نرخ اجاره مسکن ؛ اما در اثر دخالت دولت در بازار مسکن است که اکنون دیگر مقرون بصرفه نیست. در صورت به وجود آمدن قیمت مصنوعی بالای مسکن، دولت تعداد نمادینی مسکن مقرون به صرفه را برای گروه‌ها خاص فراهم می‌آورد. دولت منابع مالی این سخاوتمندی گزینشی را یا توسط مالیات‌دهندگان یا دستگاه چاپ پول تأمین می‌کند یا اینکه انبوه‌سازان را وادار به پذیرش پیش‌شرطی برای اعطای مجوز ساخت می‌کند که طبق آن باید تعدادی از خانه‌هایشان زیر قیمت بفروشند. هنگامی که سازندگان هم با افزایش قیمت دیگر واحدهای خود حتی به قیمت‌های بالاتر، این زیان را جبران می‌کنند. 
بازار در طرح‌های بزرگ دولتی آماده تحویل آن مقدار مسکن نیست و بعد افزایش حجم بازار با اتمام طرح دوباره تعادل بازار برهم خواهد خورد. از ایجاد شغل کاذب و بیکاری پس از آن تا ضرر صاحبان ملک با سقوط قیمت و افزایش قیمت مصالح و کارگر یا رکود و تورم همه عاقبت آشفته بازار دولتی است.

عوامل بسیاری می‌توانند بر افزایش قیمت مسکن موثر باشد. افزایش درآمد و رشد جمعیت، قطعا عرضه و تقاضا را تحت تأثیر قرار می‌دهند. عرضه زمانی تحت تأثیر قرار خواهد گرفت که زمین‌ محدودی برای ساخت و ساز باقی مانده باشد. محدودیت‌ها و موانع قانونی بی‌حد و حصر در مسیر ساخت و ساز نیز عرضه را تحت تأثیر قرار خواهند داد، همان‌طور که تأخیر در ساخت و ساز به واسطه ایرادات زیست محیطی، زیبایی‌شناختی و دیگر مخالفت‌های مطرح شده توسط مقامات، سازمان‌های غیردولتی یا شهروندان منجر به این امر خواهند شد. حتی زمانی که این مخالفت‌ها بی‌پایه و اساس هستند ، تأخیر به خودی خود می‌تواند میلیون‌ها دلار خسارت به بار آورد، زیرا مبالغ مقروضه هنگفت، تأمین مالی بودجه را برعهده دارند و بهره آن پول باید پرداخت شود، صرف‌نظر از اینکه آیا پروژه طبق برنامه پیش می‌رود یا به واسطه ادعا‌هایی که بررسی و داوری آنها زمانبر است، متوقف شده است.

محدودیت‌ها در ساخت خانه و آپارتمان به اشکال گوناگونی اعمال می‌شود. قوانینی که ساخت و سازی را در مناطق مختلف ممنوع می‌کند. علاوه بر اینها قوانین منطقه‌بندی، قوانین زیست محیطی، زیبایی شهری ، قوانین حفظ آثار تاریخی و دیگر قوانین از قبیل محدودیت‌های سلیقه‌ای مربوط به تعداد صدور مجوز ساخت یا محدودیت‌هایی ناشی از پیش‌شرط‌های سلیقه‌ای اعضای کمیسیون‌های برنامه‌ریزی که پیش از صدور مجوز به آنها تحمیل می‌شود، از جمله محدودیت‌هایی هستند که سازندگان خانه باید خود را با آن انطباق دهند.

در فضای به شدت عدالت‌خواهانه بعد از پیروزی انقلاب و غلبه دیدگاه چپ در آن دوران سیاستهایی بعضا مغایر با نظرات بزرگان اسلام ‏شناس اعمال شد و لطماتی سنگین به اقتصاد کشور وارد ساخت. تصویب قوانین گوناگون برای ملی و مصادره کردن زمین‌های شهری که بسیار ناکارآمد و فسادآمیز بود و هنوز هم پس‌لرزه‌های آن دامنگیر جامعه است. ایجاد زمینه تاخت وتاز افراد فرصت‌طلب در قالب شرکتهای تعاونی مسکن که در ماهیت تفاوتی با دیگر انواع مشارکت‌ در ساخت و ساز نداشت و تقسیم زمین‌های شهری توسط حکام شرع و شهردار‌ی‌ها رانت عظیمی را به جیب عده‌ای که اکثرا از طبقه نیازمند نبودند، روانه ‌کرده و می‌کند. 
آنچه در زبان سیاست به‌ عنوان برنامه‌ریزی از آن یاد می‌شود، جلوگیری از برنامه‌های دیگران، به واسطه تحمیل کردن طرحی جمعی بر آنهاست که توسط اشخاص ثالثی ارائه شده است که از حمایت دولت برخوردارند ولی از پرداخت هزینه‌های ناشی از این طرح‌های جمعی معافند.

قوانین ناظر بر اجاره مسکن با هدف کمک به مستاجر در سراسر جهان وضع شده‌اند. همواره مالکان و سازندگان مسکن کاهش شرایط معامله را غیرقابل قبول می‌دانند و در نتیجه ساخت و ساز مسکن را کاهش می‌دهند. برای نمونه در اوایل انقلاب بمنظور حمایت از مستاجران تحت فشار، با دستکاری در قانون موجر و مستاجر آنچنان دچار آسیب شد که سالها آثار زیان‌بار آن بر اقتصاد مسکن سایه افکند. طبق این تغییرات درصورتیکه مستاجر درهنگام انقضای مدت اجاره، ملک را تخلیه نمیکرد و حتی اجاره‌بها را پرداخت نمیکرد، دادگاهها مجاز بودند بر اساس اصول فقه اسلامی در صورت احراز عسر و حرج مستاجر از صدور حکم تخلیه ملک خودداری کنند. با این تغییر اساسی مهمترین عنصر حق مالکیت یعنی حق بهره‌برداری، ‌برای سالها از موجران سلب ‌شد. روشن است مالکیتی که این چنین دچار محدودیت شود برای انسان متعارف بمراتب دردناکتر از نداشتن مال است. چند سال از اجرای این قانون نگذشته بود که عرضه مسکن چنان کاهش یافت که دود این نگرش چپگرایانه بیشتر به‌چشم همان‌ مستاجران مورد حمایت رفت.


#اقتصادی

۰ نظر ۲۱ اسفند ۰۰ ، ۰۲:۴۹
شیخ محمد سبحانی

احمد الحسن چگونه پیروان خود را فریب می‌دهد؟

#مغالطه #فریب  

 

شما بخواهید یا نخواهید مغز انسان‌ها به شکلی تکامل یافته که به طور معمول تصورات اولیه خود را به عنوان پیش‌فرض درست انگاشته و اگر ما با تعداد زیادی از حقایق در مورد یک پدیده روبرو شویم، گزینه‌هایی در جلو چشم ما جلوه می‌کنند که با پیش زمینه ذهنی ما منطبق باشند و در غیر این صورت بسیاری از حقایق ارائه شده را نادیده می‌گیریم.

مغالطه تیرانداز ماهر تگزاسی که نوعی از خطای تأیید خود است، به حکایتی طنزآمیز اشاره دارد که بر اساس آن یک کابوی تگزاسی اول به دیوار انبار شلیک می‌کرده و بعد دایره سیبل را دقیقاً در همان قسمتی از دیوار می‌کشیده که بیشترین تراکم سوراخ‌های ناشی از عبور تیرها در آنجا وجود داشته است.

البته شاید در نگاه اول این مغالطه یا حقه واضح و آشکار به نظر برسد اما اگر بیشتر به رفتارها و رویکردهای خودمان و دیگران نگاه کنیم، در موقعیت‌های مختلف گرفتار این مغالطه می‌شویم. در واقع مغالطه تیرانداز ماهر تگزاسی به موقعیتی اشاره دارد که در آن بعد از انتخاب ناخودآگاه نتیجه و هدف نهایی، معیارها و نوع تفسیر انتخاب می‌شوند.

برای مثال در نظر بگیرید یک نفر بعد از خوردن غذا در رستورانی، حالش آنقدر بد می‌شود که مجبور می‌شود به بیمارستان مراجعه کرده و بستری شود. به احتمال زیاد بلافاصله نتیجه می‌گیرید مشکل از غذای رستوران بوده و مقصر اصلی صاحب رستوران یا سرآشپز است. بعد از این نتیجه‌گیری سریع، به دنبال شواهد و دلایل متعدد خواهد بود تا ثابت کند این نتیجه‌گیری درست است.

 

در نگاه اول شاید تفکر گروهی در مقایسه با تفکر و نتیجه‌گیری فردی، کاری بسیار درست، اثربخش و منجر به نتایجی عقلانی‌تر تلقی شود. اما واقعیت این است که گروه‌ها از مکانیزم‌های قدرتمندی برای تقویت خود برخوردارند و این روند می‌تواند به قطبی شدن گروه‌ها و حرکت به سمت افراطی‌گری منجر شود. یعنی گروهی از افراد که با یک دیدگاه یا موضع نسبتاً معتدل و متعادل کار گروهی خود را شروع کرده‌اند، امکان دارد به دلیل تشدید دیدگاه‌ها و تقویت مواضع، رفته‌رفته به سمت تندروی و افراط حرکت کنند.

افراد گروه معمولاً چنین توهمی آسیب‌ناپذیری دارند و این منجر به ایجاد خوش‌بینی افراطی و در نتیجه ترغیب شدن هر چه بیشتر به انجام ریسک‌های افراطی می‌شود. اعضای گروه معمولا هیچ تردیدی در حقانیت عقاید و اهدافشان به خود راه نمی‌دهند و این رویکرد به شکلی خودکار منجر به نادیده گرفتن عواقب تصمیماتشان می‌شود. دیدگاه‌های منفی و ناخوشایند گروه‌های خارجی باعث می‌شود که اعضا خود را چندان ملزم به پاسخ دادن به اختلاف‌نظرهای مختلف نبینند و آنها را تا جای ممکن نادیده بگیرند.

اعضا معمولاً وقتی که دیدگاهی مخالف دیدگاه غالب اعضای گروه داشته باشند، تحت فشار قرار می‌گیرند. از این رو ترجیح می‌دهند تا جای ممکن دیدگاه مخالفی ابراز نکنند. خودسانسوری اتفاقی هست که در نتیجه نشانه قبلی رخ می‌دهد و اعضا ترجیح می‌دهند تردیدها و اختلاف‌نظرهایشان را یا سرکوب کنند و یا از سایرین پنهان نگه دارند. در نتیجه روندهای قبلی معمولاً اعضای گروه همیشه تصور می‌کنند نظرات و قضاوت‌های اکثریت همسو و متحد با هم هستند و اختلاف نظری وجود ندارد.

اعضای گروه معمولا تمام تلاششان را به کار می‌گیرند تا از ارزش‌ها و رهبران گروه در برابر دیدگاه‌ها و نظرات مخالف تمام قد حمایت کنند و تا جای ممکن مانع از ارائه اطلاعاتی شوند که خطری برای یکپارچگی گروه و اعتماد و یکدستی اعضا ایجاد می‌کند. اعضای چنین گروه‌هایی هشدارها را نادیده می‌گیرند و فرضیات و عقاید ابتدایی را مجددا مرور نمی‌کنند و در مقابل هر نظر مخالفی به شکلی جمعی شروع به دلیل‌تراشی می‌کنند. 

بی‌شک هر گروهی که این نشانه‌ها را داشته باشد، به مرور دچار افراطی‌گری شده و در مسیر نابودی و متلاشی شدن قرار خواهد گرفت. البته قبل از این اتفاقات به احتمال خیلی بالایی آسیب‌هایی را متوجه محیط و اعضای خویش خواهد ساخت.

واقعیت این است که ما انسان‌ها به همان اندازه که در تشخیص الگو، مهارت و برتری بسیار داریم، در محاسبه احتمالات و مواجهه با شواهد متعدد عملکردمان افتضاح است. شاید تا حدودی به اعداد کوچک عادت کرده باشیم و در محاسبات و دریافت‌های درونی مرتبط با آنها خوب عمل کنیم اما همچنان دچار ضعف اساسی در فکر کردن به محاسبه احتمالات متعدد هستیم. از جمله سوگیری‌های متعددی که ناشی از همین ضعف انسانی‌ست می‌توان به سوگیری معنا اشاره کرد.

سوگیری معنا ناشی از بعید و غیرمحتمل دانستن هم‌زمانی بعضی از رویدادها یا هماهنگی اتفاقی برخی گزاره‌ها است. به این شکل که با وجود احتمال خیلی پایین این جنس همزمانی‌ها و هماهنگی‌ها اگر چنین اتفاقی رخ دهد، افراد به دنبال بیرون کشیدن معنایی عجیب و غریب از دل آن خواهند بود. انسان‌ها بسیاری از اوقات احتمالات مختلف در یک همزمانی یا هماهنگی را نادیده می‌گیرند و به دنبال تفسیرهای عجیب و غریب می‌روند و داستان‌هایی برای روایت کردن برای دیگران، سرهم می‌کنند.

چنین ارزیابی ساده‌لوحانه‌ای همه رویدادهای اتفاقی و تصادفی را که روزانه در دنیا در حال رخ دادن هستند نادیده می‌گیرد و تلاش می‌کند تا تحلیل‌ها و معانی عجیب و غریبی به آن تک رویداد از میان میلیون‌ها رویداد روزانه رخ‌داده در جهان، نسبت دهد. در هر کدام از این موقعیت‌ها معمولا این رخدادها و همزمانی‌ها را با حیرت و تعجب بسیار ارزیابی می‌کنیم و توجیهات و معانی عجیب و غریبی به آنها نسبت می‌دهیم.

در تفسیر و تأویل نیز ذهن انسان در وحله اول شتابزده عمل می‌کند. کافی است عبارتی بی‌معنی یا مبهم برایتان خوانده شود تا سیستم یک مغزی به شکلی خودکار وارد عمل شده و در تلاش برای سر هم کردن بهترین تفسیر ممکن از وضعیت موجود، گزاره دریافتی را به نحوی باورپذیر تصدیق کند و دلایلی برای درستی آن بیاورد. این نوع برخورد همان سوگیری به باور و تصدیق هست. 

بنابر تحقیقات روان شناسی سیستم یک مغز همواره فعال است و اولین اقدام کننده در تصمیم گیری‌های ما به شمار می‌رود مگر اینکه شرایط و اوضاع غیرعادی‌ای پیش بیاید که سیستم دوم مغز وارد عمل شود که به فعالیت‌های ذهنی نیازمند تلاش معطوف می‌شود. مغز انسان در مواجهه اول با رگبار دلایل از بررسی اعتبار و رابطه این دلایل غافل می‌شود یا احتمالات مختلف را نادیده می‌گیرد و در نهایت نتیجه را می‌پذیرد.

 

در صورتی که ما به دنبال در کنار هم گذاشتن اطلاعات از منابع مختلف و به خصوص منابع مخالف نباشیم و با دید اولیه خود به پدیده‌ها بنگریم، به احتمال بسیار زیاد نتیجه‌گیری‌های اشتباهی در مورد آن پدیده خواهیم کرد. اگر ما روش انتخاب داده‌های ورودی خود را تصحیح نکنیم و چنین جهت‌گیری‌هایی را تقویت کنیم، چه بسا این سوگیری‌ها به یک تعصب و در نهایت به جزم‌گرایی و خشک‌اندیشی منتهی شوند. 

 

کافی است در میان دو فرد یا دو گروه از انسان‌ها اختلاف‌نظری در مورد یک تصمیم یا انتخاب پیش بیاید و هر کدام از دو طرف معتقد باشند که تصمیم یا انتخاب آنها درست‌تر، بهتر، منطقی‌تر و عقلانی‌تر است. در چنین شرایطی انواع و اقسام دلایل و توضیحات از هر دو طرف برای اثبات ادعایشان ارائه خواهد شد با این هدف که گروه مقابل متقاعد گردد که بایستی انتخاب یا تصمیم یا ترجیح طرف مقابل پذیرفته شود. اما این دلیل تراشی ها در نهایت راه به جایی نخواهند برد. چون دو طرف به جای تلاش برای استدلال و رفتن مسیر درست استدلال در حال دلیل تراشی هستند و این رویکرد نمی‌تواند زمینه‌ای برای پایان دادن به اختلاف‌نظرها مهیا نماید. 

افراد در دلیل تراشی معمولا جانب یک طرف را می‌گیرند و بعد از آن همه دلایل و شواهدی را که فکر می‌کنند می‌تواند از آن موضع دفاع کند، کنار هم می‌گذارند؛ اما هدف از استدلال این نیست که درستی یا برتری یک نتیجه را اثبات کنیم، بلکه هدف اصلی رسیدن به نتیجه بهتر و عقلانی‌تر هست. دلیل تراشی از نتیجه شروع می‌شود و به سمت آوردن دلایل متعدد پیش می‌رود اما استدلال از دلایل و شواهد شروع می‌شود و به سمت رسیدن به نتیجه معقول و منطقی پیش می‌رود.

اما از آنجایی که دلیل تراشی و استدلال از نظر ظاهری شباهتهای بسیاری به همدیگر دارند، در خیلی از موقعیت‌ها، افراد به خطا به سمت دلیل تراشی می‌روند و نمی‌توانند به یک نتیجه معقول و منطقی که مورد توافق طرفین باشد، دست یابند. از این رو بهتر است ما در مباحثات خود حواسمان به این نکته باشد که در حال دلیل تراشی هستیم یا استدلال تا در نهایت بتوانیم تصمیمات و انتخاب‌های بهتری را رقم بزنیم.

 

۰ نظر ۲۱ اسفند ۰۰ ، ۰۲:۴۶
شیخ محمد سبحانی

🔻حقوق مصرف کنندگان و مصالح عمومی

 

سیستمی که به بهترین نحو تضمین میکند که منابع با بیشترین کارایی بکار گرفته شوند، سرمایه داری بازار آزاد است. سیستمی که بر اساس حقوق مالکیت خصوصی قابل انتقال، آزادی قرارداد، حکومت قانون و حاکمیت مصرف کننده است

 

حاکمیت مصرف کننده به معنی حق هر مصرف‌کننده است تا پول خود را آنچنان که خودش مناسب می‌داند خرج کند و اقتصاد در جهت رضایت مصرف‌کنندگان و نه تولیدکنندگان حرکت ‌کند. تولیدکنندگان شامل کارآفرینان، سرمایه‌گذاران، کسب‌و‌کارها و کارگران، خودشان هدف نیستند بلکه ابزار هستند و فعالیتهایشان تنها تا جایی ارزشمند است که محصولاتی را تولید کنند که مصرف‌کنندگان آنها را انتخاب کنند

 

اگر مصرف‌کنندگان الگوهای مخارج خود را تغییر دهند، تولیدکنندگان نیز باید برای انطباق با مخارج مصرف‌کنندگان، تغییر کنند. البته حداکثر آزادی ممکن برای مصرف کننده مستلزم آزادی کسب وکارهاست تا برای ارضای نیازهای مصرف کنندگان رقابت و شیوه های مختلف کسب سود را آزمایش کنند.

 

دولتی که با اراده‌ای مصمم متعهد می‌شود تا از مردم در مقام تولیدکننده اعم از سرمایه دار و کارگران در مقابل همه تغییرات پایین‌دستی اقتصاد محافظت کند، تقریبا نیازمند قدرتی نامحدود برای تنظیم و کنترل اقتصاد و گرفتن مالیات است. متاسفانه به دلیل اینکه رشد اقتصادی همان تغییر اقتصادی است که نیازمند انتقال موقتی و دردناک منابع و کارگران از صنایع قدیمی‌تری که دیگر سودآور نیستند به صنایع جدیدتر است، جلوگیری از تمام کاهش‌ها در درآمدها، باعث توقف رشد اقتصاد و ساکن شدن اقتصاد و نهایتا مرگ آن میشود.  

 

مداخله گرایی یعنی اینکه دولت از محدودهٔ تنها فعالیت مشروعش یعنی تولید امنیت، فراتر رود و بخواهد پدیده های بازار را با کارهایی مانند قیمت گذاری و تعیین نرخ دستمزد و نرخ بهره دستکاری کند. دولت بدان جهت مداخله میکند که اهالی کسب و کار را وادار کند راهی غیر از آنچه خودشان و در تبعیت از خواست مصرف کنندگان انتخاب میکنند، پیش بگیرند. بنابراین همه مداخلات دولت در جهت محدود کردن برتری مصرف کنندگان است. دولت در پی قبضهٔ قدرتی است که در بازار آزاد در اختیار مصرف کنندگان است.

 

در اقتصاد نئولیبرال یا اقتصاد بازار ، روسای واقعی مدیران صنایع و کارفرمایان نیستند بلکه مصرف کنندگانند که اگر مصرف خود را در یکی از شاخه های کسب و کار متوقف کنند مالکان و مدیران این شاخه موقعیت برتر خود در نظام اقتصادی را از دست میدهند و ناگزیر به تغییر رفتار خود طبق میل و دستور مصرف کنندگان میشوند. در سرمایه داری، دولت حاکم نیست مردم حاکمند. حاکم کسی است که حق اشتباه دارد و البته خودش تاوانش را خواهد پرداخت. مصرف کنندگان اغلب چیزهایی میخرند که نباید میخریدند اما تصور اینکه دولت، مقام پدری دارد و میتواند با کنترل مردم آنها را از اشتباه بازدارد اشتباه است.

 

سرآغاز سرمایه داری، شروع تولید انبوه برای توده های مردم بود. در حالی که کار صنایع در دوران فئودالی تامین نیازهای طبقات فرادست بود، صنایع کاپیتالیستی جدید، بنای کارشان را بر تولید اجناسی ارزان گذاشتند که مردم عادی توان خریدشان را داشتند بنگاههای بزرگ که آماج حملات چپگرایان قرار دارند تولیدکننده کالاهایی هستند که تقریبا همه اش صرف رفع حوائج توده های مردم می‌شود.

 

هنگامی که دولت‌ها بازارها را با در اختیار گرفتن صنایع از بین بردند این مشکل که چه چیزی باید تولید شود بزرگ‌ترین مشکل بود. با استناد به دیگر صنایعی که دولت در اختیار گرفته مانند آموزش به این نتیجه می‌رسیم که دولت به تولید انواع محدودی کفش خواهد پرداخت که همگی شکل و شمایلی یکسان خواهند داشت، بدون اینکه توجهی به خواسته‌های مصرف‌کنندگان شود؛ چرا که دولت بیشتر به انگیزه‌های سیاسی توجه خواهد کرد تا خواسته‌های مصرف‌کنندگان. در بازار واقعی کفش که امروزه وجود دارد، رقابت، قیمت‌ها، سودها و زیان‌ها اطلاعات لازم را برای تولید نوع، رنگ و اندازه‌ کفش‌هایی که مصرف‌کنندگان خواهان آنها هستند در اختیار تولید‌کنندگان می‌گذارد، به طوری که انواع متنوعی از کفش با اندازه، رنگ و اشکال مختلف تولید می‌شوند.

 

اگر شرکتی خصوصی نتواند مصرف کننده کافی جذب کند، منافع صاحبان شرکت ایجاب می‌کند که از ادامه فعالیت دست بکشند؛ چراکه ادامه فعالیت از موجودی جیب خود آنها خواهد کاست؛ اما اگر یک شرکت دولتی نتواند مصرف کننده بیابد، افرادی که آن را تاسیس کرده‌اند انگیزه‌ای برای به گردن گرفتن مسوولیت شکست ندارند؛ جیب آنها بسیار بزرگ‌تر از شرکت خصوصی است، آنها می‌توانند برای تامین مالی شرکت در حجمی وسیع‌تر از آن چه بوده است از جیب مالیات‌ دهندگان تلاش کنند و پول بیشتری هدر دهند. 

 

 

#اقتصادی

۰ نظر ۲۱ اسفند ۰۰ ، ۰۲:۴۳
شیخ محمد سبحانی

(فی الإجتهاد والتقلید)

بحث راجع به اجتهاد متوسط بود. مرحوم آقای خوئی فرمودند اجتهاد متوسط اگر به این نحو است که شخصی در استنباط فقهی اعتماد کند بر آراء اصولیه یک مجتهد اصولی به نظر ما مانعی ندارد، اگر خود این شخص متمکن از استنباط مسائل اصولیه نباشد می تواند با تقلید از آراء اصولیه دیگران استنباط فقهی بکند، ولکن جائز التقلید نخواهد بود، چون به هر حال او جاهل و مقلد است، زیرا یک پایه رأیش بر اساس تقلید است، ودلیلی بر رجوع عامی به او نداریم. ولکن اگر شخصی بخواهد در مسائل ادبیه و یا رجالیه تقلید کند نخیر این جائز نیست، زیرا اخذ آراء ادبیه و رجالیه دیگران دلیل بر مشروعیت ندارد، چون نه سیره عقلائیه بر آن هست با توجه به اینکه مسائل ادبیه و رجالیه از امور محسوسه هستند نه از امور حدسیه که بخواهیم تقلید کنیم. علاوه بر اینکه معالم دین هم نیستند و تفقه در دین هم نیستند تا بخواهیم به آیات و روایات تمسک کنیم بگوئیم ما سراغ این عالم صرف ونحو می رویم معالم و احکام دین را از او اخذ می کنیم و بعد می رویم استنباط فقهی می کنیم بر اساس آن. در حالی که اگر در مسائل علم اصول بخواهیم تقلید کنیم صدق می کند که ما اخذ احکام دین کرده ایم از این عالم اصولی.
اقول: این فرمایش ایشان به نظر ما ناتمام است. اما اینکه اخذ آراء اصولیه دیگران و استنباط فقهی بر اساس آن دلیل بر مشروعیت دارد چون رجوع به عالم اصولی رجوع در احکام دین است، رچوع در معالم دین است، این درست نیست. بخشی از مسائل اصولیه ربطی به احکام دین ندارد. اینکه آیا جمله شرطیه ظهور دارد در مفهوم شرط یا ظهور ندارد این چه ربطی به حکم شرعی دارد؟ چه فرق می کند با ظهوراتی که در علم نحو وصرف بحث می شود؟. یا بحث از احکام عقل که علم اجمالی منجز است یا منجز نیست چه ربطی به معالم دین دارد. 
ما اگر ارتکاز عقلاء را که بر رجوع غیر متخصص به متخصص است بپذیریم، یعنی بپذیریم که در زمان ائمه علیهم السلام این ارتکاز که بین عقلاء وجود داشت از عدم ردع آن کشف می کنیم امضاء آن را، به نظر می رسد که اجتهاد متوسط اشکالی ندارد. نه در علم ادب و نه در علم رجال و نه در اصول فقه. چون تحت کبرای رجوع به متخصص قرار می گیرد که مطابق با ارتکاز عقلاء بوده است.
واینکه آقای خوئی ره فرموده اند که: در مسائل ادبیه و رجالیه این مسائل، مسائل اجتهادیه نیستند، این فرمایش درستی نیست. چطور اینها امروز مسائل اجتهادیه نیستند برای ما؟!
اگر ما بگوئیم که سیره عملیه عقلاء در زمان ائمه علیهم السلام باید بر یک عملی واقع بشود تا امام در برابر آن مسئولیت داشته باشند اگر مخالف نظر مبارکشان بود انکار وردع بکنند، کما اینکه مبنای مرحوم آقای خوئی ومرحوم استاد وآقای سیستانی این هست، که معاصرت ارتکاز محض عقلاء با ائمه علیهم السلام کافی نیست تا بگوئیم ائمه مسئولیت دارند اگر آن ارتکاز مخالف نظر مبارکشان بود ردع بکنند، بلکه می فرمایند باید این ارتکاز به مرحله ظهور وبروز در عمل خارجی عقلاء در زمان ائمه علیهم السلام رسیده باشد تا از سکوت ائمه طاهرین کشف بکنیم که این سیره مورد تأییدشان بوده است، انصافا سیره در زمان ائمه علیهم السلام بر اجتهاد متوسط محرز نیست یا محرز العدم هست. 
واینکه آقای خوئی ره تمسک به آیات و روایات کرده اند، انشاءالله به  زودی خواهد آمد که ما یک کبرایی را نه از آیات و نه از روایات بر جواز تقلید نمی توانیم استفاده کنیم که بخواهیم به اطلاق آن تمسک کنیم.
ولی ما چون معاصرت ارتکاز عقلاء را با زمان ائمه علیهم السلام کافی می دانیم کما سیأتی بیانه انشاءالله و مرّ بیانه مفصلا فی بحث السیرة، اجتهاد متوسط را ما می پذیریم. 
اینکه مرحوم آقای خوئی فرمودند این مطلب صغری ندارد که شخصی در فقه متمکن از استنباط باشد ولی در اصول متمکن از استنباط نباشد. می گوئیم چرا صغری ندارد؟ برخی از مسائل فقهی آسان است و برخی از مسائل اصولی مشکل. حل مشکل استصحاب در شبهات حکمیه آسان نیست. ولی برخی از مسائل فقهیه فهمش آسانتر است، افراد بیشتر در فقه کار کرده اند، برخی ممارستشان با استنباطات فقهیه بیشتر بوده است. ولذا در مسائل اصولیه فعلا متمکن از استنباط نیستند. بله بروند مدتی را مشغول مباحث اصولیه بشوند توانائی واستعداد فهم آن را دارند و لکن به اینکه نمی گویند ملکه استنباط. ملکه استنباط این است که وقتی مراجعه کرد بطور آسان وسریع مطالب را بفهمد و به نتیجه برسد. 
علاوه بر اینکه کسانی که مثل آقای سیستانی می گویند متمکن از استنباط هم می تواند تقلید کند، که می گفتند اگر منابع استنباط نزد انسان نباشد یا استنباط برای انسان حرجی باشد می تواند تقلید کند، گاهی منابع استنباط مسائل اصولیه نزد انسان نیست یا برای او سخت است. در این مسائل اصولیه تقلید می کند و در آراء فقهیه بر اساس آن استنباط می کند.

واما اینکه مرحوم آقای خوئی فرمودند که به هر حال تقلید عامی از این مجتهد متوسط جائز نیست. خب جناب آقای خوئی! چرا جائز نباشد؟ در ارتکاز عقلاء در واقع ما تقلیدمان ملفق است از تقلید از دو نفر، یکی آن مجتهد اصولی، دوم این مجتهد فقهی. کأنه ما از مجموع این دو نفر تقلید کرده ایم، و این مصداق اخذ معالم دین است و مصداق رجوع جاهل به متخصص است.
بله باز تکرار می کنم اگر دلیلمان بر جواز تقلید سیره عملیه عقلائیه در زمان ائمه علیهم السلام باشد ما در تقلید عامی هم از این مجتهد متوسط مشکل پیدا می کنیم، چون محرز نیست بلکه محرز العدم است وجود مجتهد متوسط در زمان ائمه علیهم السلام تا بخواهیم از سکوت ائمه علیهم السلام کشف کنیم امضاء آن را.

۰ نظر ۲۱ اسفند ۰۰ ، ۰۲:۲۱
شیخ محمد سبحانی


📌 آزادی در دولت حضرت نبی اکرم صل الله علیه و آله
.
یکی از ارکان اصلی دولت نبوی، آزادی است که در همه زمینه‌ها، چه فردی و چه اجتماعی، در عصر رسالت و پس از آن وجود داشته است، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌) بعد از دوره جهل و تاریکی، پیام‌ آور آزادی برای تمام انسان‌ها بود.
.
🔻 انواع آزادی
▪️آزادی تکوینی (فلسفی): 
به معنای اختیار در برابر جبر است، یعنی انسان از نظر تکوینی در محدوده فعالیت‌های ارادی خویش، آزاد است.
 خداوند سبحان و تعالی، مسیر هدایت و ضلالت را بر او روشن کرده است: «ما راه را به او (انسان) نشان دادیم، خواه شاکر باشد یا ناسپاس.» 
 و «کل نفس بما کسبت رهنیه، هرکس در گرو اعمال خویش است».
.
▪️آزادی تشریعی: 
منظور از این آزادی، مشروعیت استفاده از همه گزینه‌های اطراف انسان در محدوده قانون است، به همین دلیل، آن را آزادی قانونی یا حقوقی نیز می‌نامند.
 در تعالیم پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌) گزینه‌های نامشروع، مانند معاملات غیرقانونی، هیچ‌گونه اعتبار حقوقی ندارد: 
 (و لاتاکلوا اموالکم بینکم بالباطل.)
.
عوامل محدود کننده آزادی
حق خداوند:
 تجاوز به حق خداوند از دیدگاه قرآن، ممنوع است. هیچ ‌کس نمی‌تواند به استناد آزادی از اطاعت پروردگار سرباز زند و حق الهی را نادیده بگیرد.
.
حقوق دیگران: 
پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌) با تمام توان کوشید تا روابط اجتماعی را عادلانه تنظیم کند. در جامعه نبوی، کسی حق ندارد به بهانه آزادی، حقوق، آزادی و کرامت دیگران را پایمال کند.
.
کرامت انسانی: 
در نگاه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) آزادی به‌اندازه‌ای اعتبار دارد که انسان را از حکمت آفرینش خویش غافل نکند؛ یعنی توانایی‌های او را در مسیر تکامل و حیات معنوی نادیده نگیرد و به کرامت انسانی‌اش لطمه‌ای وارد نسازد؛ مثلاً خوردن شراب، ممنوع و حرام است، به این دلیل که تجاوز به حقوق خود و سبب خدشه به کرامت انسانی اوست.
.
🔻 مصادیق آزادی
از مصادیق آزادی می‌توان آزادی تن، آزادی عقیده و آزادی بیان را نام برد. در اینجا به اختصار به توضیح این مصادیق می‌پردازیم.
.
🔹 آزادی تن 
اسلام، شخصیت بردگان را احیا کرد. جنابان سلمان، بلال، عمار یاسر و قنبر از بردگان آزاده‌ای‌اند که از یاران برجسته پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌) به شمار می‌آیند. رفتار انسانی با بردگان از سفارش‌های اسلام است.پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌) به هر مناسبتی به هر دو طبقه می‌فرمود که اربابان و بردگان، برادر یکدیگر و همه از یک نژادند و منشا اصلی همه، خاک است.
سفیدپوستان بر سیاه‌پوستان هیچ‌گونه برتری ندارند و بدترین مردم نزد خدا همانا فروشندگان آدم‌اند.
 بردگان، برادران شمایند که زیردست شما واقع شده‌اند و حقوقی دارند. شما باید از هر نوع غذا که می‌خورید، به آن‌ها بخورانید و از هر آن‌چه که خودتان می‌پوشید، به آنان بپوشانید و آن‌ها را به کار طاقت‌فرسا وادار نکنید و در کارها به ایشان کمک کنید.
 هرگاه ایشان را صدا می‌زنید، ادب را رعایت کنید و نگویید «بنده من»، «کنیز من»،زیرا همه مردان، بندگان خدا و تمام زنان، کنیزان خدایند و مالک همگی آن‌ها اوست، بلکه بگویید «پسرک من»، «جوانک من». ابوعزیز، پرچم‌دار قریش که در جنگ بدر به اسارت سپاه اسلام درآمده بود می‌گوید: «از روزی که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌) سفارش اسیران را کرد، ما به قدری در میان آن‌ها محترم بودیم که تا ما را سیر نمی‌کردند، خودشان غذا نمی‌خوردند.»رسول‌اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌) از سویی با تدابیر عملی، مردم را به آزادکردن برده‌ها تشویق کرد و از سوی دیگر، سرچشمه وارداتی آن را نیز بست یا بسیار محدود کرد، برای نمونه، زید بن حارثه، غلام خود را که همسرش خدیجه به او بخشیده بود آزاد ساخت و او را میان جمع قریش، پسر خوانده خویش معرفی کرد.
 و دختر عمه خود، زینب را به همسری‌اش درآورد تا به دیگران، درس عملی بدهد و قانون مساوات را پایه‌گذاری کند.
.
🔹 آزادی عقیده
در نظام حقوقی اسلام، عقیده آزاد داشتن و انتخاب دین حق از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. در قرآن کریم نیز بر آزادی عقیده تصریح شده است: «لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی؛ در قبول دین اکراهی نیست، زیرا راه درست از راه انحرافی، روشن شده است».از نظر اسلام، عقیده‌ای آزاد است که مبتنی بر تفکر باشد. در سیره پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌) نمونه‌هایی از این موارد دیده می‌شود، از جمله بر اثر تبلیغات مهاجران مسلمان مقیم حبشه، یک هیئت تحقیقی از مرکز مسیحیان حبشه وارد مکه شدند و با رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در مسجد، ملاقات کردند.آن‌ها سؤالاتی داشتند و حضرت به آنان پاسخ گفت و ایشان را به دین اسلام دعوت کرد و آیاتی را از قرآن برای آنان تلاوت فرمود.آیات قرآنی، چنان در روحیه آن‌ها تاثیر گذاشت که اشک شوق از دیدگان‌شان سرازیر شد و همگی، نبوت او را تصدیق کردند.

جلسه دوستانه هیئت مزبور با حضرت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بر ابوجهل گران آمد و با خشونت گفت: «مردم حبشه، شما را برای تحقیق فرستاده‌اند، قرار نبود از آیین نیاکان خود دست بردارید. گمان نمی‌کنم، مردمی نادان‌تر از شما روی زمین باشند»؛ ولی آن‌ها با گفتاری نرم و مسالمت‌آمیز به ماجرا پایان دادند.در منشور مدینه که برای ساماندهی شهر مدینه به تصویب رسید، رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آزادی عقیده را در آن برای تمامی اقلیت‌های مذهبی و قبیله‌ای به رسمیت شناخت و همه را در حکم وحده قرار داد.در ماده ۱۸ این منشور آمده است: یهودیان بنی‌ ‌عوف با مسلمانان، متحد و در حکم یک ملت‌اند و هر کدام در آیین خود آزادند. ماده ۱۹ یهودیان مدینه را در حکم قبیله بنی‌ عوف اعلام می‌کند.قراردادهای ذمه‌ بین حکومت نبوی و اقلیت‌های مذهبی، مانند قرارداد ذمه با اهالی نجران و سینا کاملاً آزادی اعتقادی آن‌ها را تامین می‌کرد و خراج هم، یک باج ظالمانه نبود؛ بلکه طبق توافق طرفین قرارداد، در قبال ارائه خدمات حکومتی و تامین امنیت اقلیت‌ها به جای دادن سرباز و مالیات، خراج می‌پرداختند.نمونه بسیار عالی از آزادی عقیده در حکومت نبوی در مذاکره مسیحیان نجران با رسول‌اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به وقوع پیوست، چون مذاکره طول کشید و زمان برپایی مراسم عبادی مسیحیان فرا رسید، پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به آن‌ها اجازه داد مراسم عبادی‌شان را در مسجدالنبی برپا کنند.

.
🔹 آزادی‌ اندیشه و بیان
اسلام، دین‌ اندیشه و تفکر است، در آموزه‌های پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آزادی‌ اندیشه و بیان از اهمیت والایی برخوردار است. قرآن در این‌باره می‌فرماید: «کسانی که از نعمت عقل و حواس خود بهره نمی‌گیرند و در حکمت آفرینش انسان و جهان تدبر نمی‌کنند، از منظر قرآن کریم گمراه‌تر از چارپایان به شمار می‌آیند.» .رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در این ‌باره می‌فرماید: «یک ساعت تفکر، بهتر از یک شب عبادت است.» 
 قرآن کریم در آیات متعددی به حضرت خاتم انبیاء (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دستور می‌دهد تا از مخالفان بخواهد برای اثبات ادعای خود دلیل بیاورند: «قل‌ هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین.» در سال چهارم هجرت، یهودیان بنی ‌نضیر بر اثر جنایت به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و مسلمانان، مجبور به ترک وطن شدند، از این رو انصار می‌خواستند به اجبار، پسران و برادران خویش را مسلمان کنند و مانع رفتن آن‌ها بشوند و به آنان می‌گفتند: باید بمانید و مسلمان شوید؛ اما آن‌ها نمی‌پذیرفتند و می‌خواستند با آن‌ها بروند، اینجا بود که آیه شریفه فوق نازل شد که اکراه و اجبار در پذیرش اسلام و ایمان وجود ندارد، چون آن‌ها به رشد رسیده، هدایت را از ضلالت تشخیص می‌دهند.

حضرت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به انصار فرمود: «پسران و برادران شما آزادند که یا شما را برگزینند که در این صورت از شمایند و یا آن‌ها را انتخاب کنند که در این صورت از یهودیان‌اند»، ولی آنان با انتخاب یهودیان از پذیرش اسلام سرباز زدند و یهودیان مدینه را ترک کردند.همچنین نقل شده است، روزی شخصی به نام صفان، نزد رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمد و درخواست کرد تا اجازه دهد مدت دو ماه در مکه بماند و درباره اسلام تحقیق کند و حقیقت و درستی این دین برایش روشن شود و ایمان بیاورد. پیامبرخدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «من چهار ماه به تو فرصت می‌دهم که آزادانه راه خود را انتخاب کنی.» 
.
🔹 احترام به افکار دیگران
پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای افکار و آرای دیگران، احترام قائل بود. آن حضرت در عهدنامه‌ای که در سال دوم هجرت برای مسیحیان نوشت، چنین آمده است: «من عهد می‌کنم کشیش و راهب آنان را تغییر ندهم و تارکان دنیا را از صومعه نرانم و هیچ تحقیری و تحمیلی بر آن‌ها نخواهد شد و همچنین لشکریان ما اراضی آن‌ها را اشغال نخواهند کرد، آن‌هایی که درخواست عدالت کنند، به آن‌ها اعطا خواهد شد....»این امر نشان می‌دهد که آن حضرت، خودکامه نبوند، بلکه از نظریات دیگران هم استفاده می‌کرد؛ چنان ‌که در جنگ بدر بر اساس نظر و رای «حباب بن منذر» عمل کرد و محل استقرار سپاه اسلام را به نقطه‌ای منتقل کرد که حباب پیشنهاد کرده بود.
 همچنین در جنگ احد بنا به پیشنهاد یارانش برای جنگ با مشرکان به خارج از مدینه به منطقه‌ای به نام احد رفتند.

 

📌 برشی از کتاب دین سیاسی ، سیاست دینی

نگرشی در فقه سیاسی، حکومت دینی و سیره سیاسی نبی اکرم صل الله علیه و آله

۰ نظر ۲۱ اسفند ۰۰ ، ۰۰:۲۱
شیخ محمد سبحانی

📌 مصلحت عامه یا مصلحت نظام ؟ 

با پیروزی انقلاب مبارک اسلامی منبع دیگری به منابع پیشین احکام فقهی اضافه شد و آن «مصلحت نظام» بود.

 تعطیلی موقت احکام فقهی به خاطر «مصلحت نظام» با شیوه قانونگذاری مرسوم در دنیای جدید، از سه جهتِ بسیار مهم، متفاوت است.

🔻اول اینکه در دنیای جدید منبع قانون «مصلحت عامه» است ، نه «مصلحت نظام». 

🔻 دوم اینکه در دنیای مدرن «مصلحت عامه» تنها در چارچوب ارزشهای «اخلاق اجتماعی» یا «حقوق بشر» اعتبار دارد ، یعنی در مقام قانون گذاری «حق» و «ارزش اخلاقی» باید بر «مصلحت» مقدم داشته شود. (گرچه خیلی از کشورها از آن به دورَند.)

🔻 و سوم اینکه در دنیای جدید

 مصلحت عامه مبنای قانون گذاری است نه مبنای تعطیلی قانون .

 نادیده گرفتن تفاوت‌های مصلحت عامه با مصلحت نظام ، نوعی مغالطه اشتراک لفظی است. دولتی شدن و سیاسی شدن فقه لزوما معادلِ عرفی و دمکرات شدن آن نیست. بگذریم که خیلی اوقات،حفظ نظام عامل مهمی برای مخالفت با خصوصی سازی به معنای درست کلمه ، رشد جامعه مدنی ، رشد طبقه متوسط و نهادهای مدنی شده و عامل مهمی برای ادغام نهاد دین در نهاد دولت است. 

فقیهانی که به وجوب مصلحت نظام یا حکومت و تقدم آن بر سایر احکام شرعی قائل‌اند ، تنها وجوب حفظ مصلحت نظام را مهمترین احکام می‌دانند. تفاوت مهم دیگری که در این میان وجود دارد ، سازوکار و شیوه تشخیص مصلحت است.

در نظام‌های سکولار، مصلحت یا از طریق مراجعه به آراء عموم مردم یا از طریق نمایندگان مردم تشخیص داده می‌شود و در هر دو مورد، عقل جمعی مرجع تشخیص‌ است و این عقلاء بر مبنای عقلانیت عرفی و مصلحت دنیوی شهروندان تصمیم می‌گیرند ؛ در حالی که در نظام مصلحتی، هم اینگونه است،اما با این تفاوت که مرجع تشخیص مصلحت، عده ای خاص هستند،که نه تنها با آراء عمومی انتخاب نمی‌شوند، بلکه بر اساس عقلانیت فقهی و دینی خود تصمیم می‌گیرند.

📍🔸 پ ن: تمام این مطالب در قالب نظر دهی علمیست نه سیاسی،که از متون متقن فقهی و قواعد شرعی بر آمده. 

 در آینده اصل این متون و نظرات اعاظم علمای مذهب،مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

 

 #اندیشه_سیاسی #مصلحت_نظام #مصلحت #اسلام_سیاسی #فقه_نوین

 

https://www.instagram.com/p/CRpptGRDPBU/?utm_medium=copy_link

 

نور شریعت

محل نشر آثار ، عقاید ، و دروس استاد دکتر سید صائب هاشمی نسب

 ( هاشمی طباطبائی)

https://t.me/Norshariat

۰ نظر ۱۶ اسفند ۰۰ ، ۱۱:۳۵
شیخ محمد سبحانی