استاد محقق دکتر سید صائب هاشمی نسب

نور شریعت ( محلی برای نشر آراء فقهی و اصولی، مباحث درسی و تألیفات علمی)

استاد محقق دکتر سید صائب هاشمی نسب

نور شریعت ( محلی برای نشر آراء فقهی و اصولی، مباحث درسی و تألیفات علمی)

احمد الحسن چگونه پیروان خود را فریب میدهد ؟

شنبه, ۲۱ اسفند ۱۴۰۰، ۰۲:۴۶ ق.ظ

احمد الحسن چگونه پیروان خود را فریب می‌دهد؟

#مغالطه #فریب  

 

شما بخواهید یا نخواهید مغز انسان‌ها به شکلی تکامل یافته که به طور معمول تصورات اولیه خود را به عنوان پیش‌فرض درست انگاشته و اگر ما با تعداد زیادی از حقایق در مورد یک پدیده روبرو شویم، گزینه‌هایی در جلو چشم ما جلوه می‌کنند که با پیش زمینه ذهنی ما منطبق باشند و در غیر این صورت بسیاری از حقایق ارائه شده را نادیده می‌گیریم.

مغالطه تیرانداز ماهر تگزاسی که نوعی از خطای تأیید خود است، به حکایتی طنزآمیز اشاره دارد که بر اساس آن یک کابوی تگزاسی اول به دیوار انبار شلیک می‌کرده و بعد دایره سیبل را دقیقاً در همان قسمتی از دیوار می‌کشیده که بیشترین تراکم سوراخ‌های ناشی از عبور تیرها در آنجا وجود داشته است.

البته شاید در نگاه اول این مغالطه یا حقه واضح و آشکار به نظر برسد اما اگر بیشتر به رفتارها و رویکردهای خودمان و دیگران نگاه کنیم، در موقعیت‌های مختلف گرفتار این مغالطه می‌شویم. در واقع مغالطه تیرانداز ماهر تگزاسی به موقعیتی اشاره دارد که در آن بعد از انتخاب ناخودآگاه نتیجه و هدف نهایی، معیارها و نوع تفسیر انتخاب می‌شوند.

برای مثال در نظر بگیرید یک نفر بعد از خوردن غذا در رستورانی، حالش آنقدر بد می‌شود که مجبور می‌شود به بیمارستان مراجعه کرده و بستری شود. به احتمال زیاد بلافاصله نتیجه می‌گیرید مشکل از غذای رستوران بوده و مقصر اصلی صاحب رستوران یا سرآشپز است. بعد از این نتیجه‌گیری سریع، به دنبال شواهد و دلایل متعدد خواهد بود تا ثابت کند این نتیجه‌گیری درست است.

 

در نگاه اول شاید تفکر گروهی در مقایسه با تفکر و نتیجه‌گیری فردی، کاری بسیار درست، اثربخش و منجر به نتایجی عقلانی‌تر تلقی شود. اما واقعیت این است که گروه‌ها از مکانیزم‌های قدرتمندی برای تقویت خود برخوردارند و این روند می‌تواند به قطبی شدن گروه‌ها و حرکت به سمت افراطی‌گری منجر شود. یعنی گروهی از افراد که با یک دیدگاه یا موضع نسبتاً معتدل و متعادل کار گروهی خود را شروع کرده‌اند، امکان دارد به دلیل تشدید دیدگاه‌ها و تقویت مواضع، رفته‌رفته به سمت تندروی و افراط حرکت کنند.

افراد گروه معمولاً چنین توهمی آسیب‌ناپذیری دارند و این منجر به ایجاد خوش‌بینی افراطی و در نتیجه ترغیب شدن هر چه بیشتر به انجام ریسک‌های افراطی می‌شود. اعضای گروه معمولا هیچ تردیدی در حقانیت عقاید و اهدافشان به خود راه نمی‌دهند و این رویکرد به شکلی خودکار منجر به نادیده گرفتن عواقب تصمیماتشان می‌شود. دیدگاه‌های منفی و ناخوشایند گروه‌های خارجی باعث می‌شود که اعضا خود را چندان ملزم به پاسخ دادن به اختلاف‌نظرهای مختلف نبینند و آنها را تا جای ممکن نادیده بگیرند.

اعضا معمولاً وقتی که دیدگاهی مخالف دیدگاه غالب اعضای گروه داشته باشند، تحت فشار قرار می‌گیرند. از این رو ترجیح می‌دهند تا جای ممکن دیدگاه مخالفی ابراز نکنند. خودسانسوری اتفاقی هست که در نتیجه نشانه قبلی رخ می‌دهد و اعضا ترجیح می‌دهند تردیدها و اختلاف‌نظرهایشان را یا سرکوب کنند و یا از سایرین پنهان نگه دارند. در نتیجه روندهای قبلی معمولاً اعضای گروه همیشه تصور می‌کنند نظرات و قضاوت‌های اکثریت همسو و متحد با هم هستند و اختلاف نظری وجود ندارد.

اعضای گروه معمولا تمام تلاششان را به کار می‌گیرند تا از ارزش‌ها و رهبران گروه در برابر دیدگاه‌ها و نظرات مخالف تمام قد حمایت کنند و تا جای ممکن مانع از ارائه اطلاعاتی شوند که خطری برای یکپارچگی گروه و اعتماد و یکدستی اعضا ایجاد می‌کند. اعضای چنین گروه‌هایی هشدارها را نادیده می‌گیرند و فرضیات و عقاید ابتدایی را مجددا مرور نمی‌کنند و در مقابل هر نظر مخالفی به شکلی جمعی شروع به دلیل‌تراشی می‌کنند. 

بی‌شک هر گروهی که این نشانه‌ها را داشته باشد، به مرور دچار افراطی‌گری شده و در مسیر نابودی و متلاشی شدن قرار خواهد گرفت. البته قبل از این اتفاقات به احتمال خیلی بالایی آسیب‌هایی را متوجه محیط و اعضای خویش خواهد ساخت.

واقعیت این است که ما انسان‌ها به همان اندازه که در تشخیص الگو، مهارت و برتری بسیار داریم، در محاسبه احتمالات و مواجهه با شواهد متعدد عملکردمان افتضاح است. شاید تا حدودی به اعداد کوچک عادت کرده باشیم و در محاسبات و دریافت‌های درونی مرتبط با آنها خوب عمل کنیم اما همچنان دچار ضعف اساسی در فکر کردن به محاسبه احتمالات متعدد هستیم. از جمله سوگیری‌های متعددی که ناشی از همین ضعف انسانی‌ست می‌توان به سوگیری معنا اشاره کرد.

سوگیری معنا ناشی از بعید و غیرمحتمل دانستن هم‌زمانی بعضی از رویدادها یا هماهنگی اتفاقی برخی گزاره‌ها است. به این شکل که با وجود احتمال خیلی پایین این جنس همزمانی‌ها و هماهنگی‌ها اگر چنین اتفاقی رخ دهد، افراد به دنبال بیرون کشیدن معنایی عجیب و غریب از دل آن خواهند بود. انسان‌ها بسیاری از اوقات احتمالات مختلف در یک همزمانی یا هماهنگی را نادیده می‌گیرند و به دنبال تفسیرهای عجیب و غریب می‌روند و داستان‌هایی برای روایت کردن برای دیگران، سرهم می‌کنند.

چنین ارزیابی ساده‌لوحانه‌ای همه رویدادهای اتفاقی و تصادفی را که روزانه در دنیا در حال رخ دادن هستند نادیده می‌گیرد و تلاش می‌کند تا تحلیل‌ها و معانی عجیب و غریبی به آن تک رویداد از میان میلیون‌ها رویداد روزانه رخ‌داده در جهان، نسبت دهد. در هر کدام از این موقعیت‌ها معمولا این رخدادها و همزمانی‌ها را با حیرت و تعجب بسیار ارزیابی می‌کنیم و توجیهات و معانی عجیب و غریبی به آنها نسبت می‌دهیم.

در تفسیر و تأویل نیز ذهن انسان در وحله اول شتابزده عمل می‌کند. کافی است عبارتی بی‌معنی یا مبهم برایتان خوانده شود تا سیستم یک مغزی به شکلی خودکار وارد عمل شده و در تلاش برای سر هم کردن بهترین تفسیر ممکن از وضعیت موجود، گزاره دریافتی را به نحوی باورپذیر تصدیق کند و دلایلی برای درستی آن بیاورد. این نوع برخورد همان سوگیری به باور و تصدیق هست. 

بنابر تحقیقات روان شناسی سیستم یک مغز همواره فعال است و اولین اقدام کننده در تصمیم گیری‌های ما به شمار می‌رود مگر اینکه شرایط و اوضاع غیرعادی‌ای پیش بیاید که سیستم دوم مغز وارد عمل شود که به فعالیت‌های ذهنی نیازمند تلاش معطوف می‌شود. مغز انسان در مواجهه اول با رگبار دلایل از بررسی اعتبار و رابطه این دلایل غافل می‌شود یا احتمالات مختلف را نادیده می‌گیرد و در نهایت نتیجه را می‌پذیرد.

 

در صورتی که ما به دنبال در کنار هم گذاشتن اطلاعات از منابع مختلف و به خصوص منابع مخالف نباشیم و با دید اولیه خود به پدیده‌ها بنگریم، به احتمال بسیار زیاد نتیجه‌گیری‌های اشتباهی در مورد آن پدیده خواهیم کرد. اگر ما روش انتخاب داده‌های ورودی خود را تصحیح نکنیم و چنین جهت‌گیری‌هایی را تقویت کنیم، چه بسا این سوگیری‌ها به یک تعصب و در نهایت به جزم‌گرایی و خشک‌اندیشی منتهی شوند. 

 

کافی است در میان دو فرد یا دو گروه از انسان‌ها اختلاف‌نظری در مورد یک تصمیم یا انتخاب پیش بیاید و هر کدام از دو طرف معتقد باشند که تصمیم یا انتخاب آنها درست‌تر، بهتر، منطقی‌تر و عقلانی‌تر است. در چنین شرایطی انواع و اقسام دلایل و توضیحات از هر دو طرف برای اثبات ادعایشان ارائه خواهد شد با این هدف که گروه مقابل متقاعد گردد که بایستی انتخاب یا تصمیم یا ترجیح طرف مقابل پذیرفته شود. اما این دلیل تراشی ها در نهایت راه به جایی نخواهند برد. چون دو طرف به جای تلاش برای استدلال و رفتن مسیر درست استدلال در حال دلیل تراشی هستند و این رویکرد نمی‌تواند زمینه‌ای برای پایان دادن به اختلاف‌نظرها مهیا نماید. 

افراد در دلیل تراشی معمولا جانب یک طرف را می‌گیرند و بعد از آن همه دلایل و شواهدی را که فکر می‌کنند می‌تواند از آن موضع دفاع کند، کنار هم می‌گذارند؛ اما هدف از استدلال این نیست که درستی یا برتری یک نتیجه را اثبات کنیم، بلکه هدف اصلی رسیدن به نتیجه بهتر و عقلانی‌تر هست. دلیل تراشی از نتیجه شروع می‌شود و به سمت آوردن دلایل متعدد پیش می‌رود اما استدلال از دلایل و شواهد شروع می‌شود و به سمت رسیدن به نتیجه معقول و منطقی پیش می‌رود.

اما از آنجایی که دلیل تراشی و استدلال از نظر ظاهری شباهتهای بسیاری به همدیگر دارند، در خیلی از موقعیت‌ها، افراد به خطا به سمت دلیل تراشی می‌روند و نمی‌توانند به یک نتیجه معقول و منطقی که مورد توافق طرفین باشد، دست یابند. از این رو بهتر است ما در مباحثات خود حواسمان به این نکته باشد که در حال دلیل تراشی هستیم یا استدلال تا در نهایت بتوانیم تصمیمات و انتخاب‌های بهتری را رقم بزنیم.

 

۰۰/۱۲/۲۱
شیخ محمد سبحانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی