استاد محقق دکتر سید صائب هاشمی نسب

نور شریعت ( محلی برای نشر آراء فقهی و اصولی، مباحث درسی و تألیفات علمی)

استاد محقق دکتر سید صائب هاشمی نسب

نور شریعت ( محلی برای نشر آراء فقهی و اصولی، مباحث درسی و تألیفات علمی)

۲۰ مطلب با موضوع «اجتماعی» ثبت شده است

 

📌حقوق مخالفان در سیرۀ امیر مومنان (علیه السلام)

هر جا شهری شکل گرفته با کثرت و اختلاف سلیقه‌ها مواجه بوده است. کوفه هم چنین شهری است، شهری متشکل از 360 قبیله که تحت مدیریت حضرت علی ابن ابی طالب(علیه السلام) قرار داشت. کوفه شهر بزرگی بود و در آن گروه‌های بزرگی جمع شده بودند. مردمانی از ایران، حجاز، شامات و قبایلی از مصر در آنجا حضور داشتند. بنابراین کوفه به تعبیر امروز شهری چند ملیتی محسوب می‌شد. 

 

وقتی شهر گسترده است و اختلاف دیدگاه وجود دارد، ممکن است که سه نوع کنش و رفتار در آن شکل بگیرد. یک نوع از این رفتارها از جنس اعراض هستند، یعنی برخی کوشش می‌کنند که خود را از مسائل اجتماعی دور نگاه دارند، مساله‌ای که هم اکنون هم جریان دارد.

 

یک قسمتی از مردم شهر هم اهل اعتراض هستند و نظر و ایده، و طرحی برای اداره زندگی دارند. برای صلح یا امنیت پیشنهاد دارند و این گونه افراد ممکن است در قدرت یا ناراضی از آن باشند. از درون این شهر، گروه‌های کوچکی هم هستند که دست به خشونت می‌زنند یعنی اهل تعرض و خشونت هستند. کوفه زمان امام علی(علیه السلام) هم چنین شهری بود.

 

جنگ صفین هفتاد هزار کشته داشت، یعنی شهر، زخم خورده است، و شهری است که هفتادهزار مرد در آن کشته شده و هر کدام از آنها متوسط سرپرست حدود چهار نفر عائله هستند.

امام علی(علیه السلام) حاکم چنین جامعه ای است که در آن مخالف، معاند و افراد آسیب دیده دارای توقع هستند و چنین شهری باید اداره شود.

 

شاید هر سیاستمداری در آن دوران شرایط ایجاد فضای امنیتی را در پیش می‌گرفت. با این حال، اسناد و روایاتی از امام علی(علیه السلام) وجود دارد که وی سیاست آزاد سازی را به جای امنیتی کردن جامعه دنبال کرد، آن هم در شهری که تازه از جنگ خلاص شده و دشمن هم پشت دروازه‌های شهر قرار داشت.

 

🔹حق شهروند سه نوع است؛

▪️ یک نوع حق کرامت و آزادی یک شهروند است یعنی فرد احساس احترام کند. احترام بدون آزادی معنا ندارد و آزادی هم بدون آزادی عقیده بی‌پایه است و این یک نوع حق شهروندی است و مساوی حقوق بشر هم هست.

▪️ دومین نوع حق شهروندی، حق بهره مندی از ثروت ملی است. در هر جامعه‌ای افراد یک ثروت شخصی دارند اما بخش بزرگی از ثروت برای همگان است، مثل نفت، و معادن. 

▪️ سومین نوع حق برخورداری از منافع شهروندی است، این که آدمی بتواند با دیگران آزادانه رقابت کند در اشتغال و به دست آوردن پست‌های عمومی و پرهیز از بیکاری و فقر. این موارد از حقوق یک شهروند است. آن کسی که مخالف سیاسی حاکم جامعه است، نباید از این سه حق محروم باشد و این کاری است که امام علی علیه السلام نیز انجام داد.

 

امام علی(علیه السلام) در مقابل خوارج، به دفاع از حقوق آن ها پرداخت و ایشان معتقد بود که هر شهروندی حق دارد با سیاست‌های دولت خود مخالفت کند و مخالف حقوقی دارد که باید رعایت شود. تحمل مخالف یکی از ویژگی‌های شاخص امام علی(علیه السلام) به شمار می‌ آمد.

 

در روایتی از امام علی(علیه السلام) آمده است که دولت، دولت است چه مومن و چه کافر. شهروندان حق دارند از خدمات دولت استفاده کنند. امام تأکید داشت که جامعه نیاز به حکومت دارد و این حکومت چه خوب و چه بد باید این کارها را انجام دهد و از آن حیث که دولت است چنین وظیفه‌ای دارد. در مقابل این دیدگاه، برخی نظریه‌پردازان ایرانی معتقدند که حکومت ملک حاکم و شخص است و او به هر کسی خواست امتیاز می‌دهد و از هر کسی هم خواست می‌گیرد. این یکی از مشکلات جدی جامعه‌ی ما هست، اما امام علی(علیه السلام) چنین نمی‌گوید.

 

این امام همام می‌فرماید لازم داریم حکومتی باشد که آنهایی که دین دارند راحت بتوانند به دینداری خود ادامه دهند، غیر مومنان هم بتوانند متاع خود را پیدا کرده و از زندگی بهره ببرند. امام علی(علیه السلام) اضافه می‌کند در چنین حکومتی درآمدهای عمومی باید بتواند جمع آوری و توزیع شود، جلوی مهاجمان به ممکلت سد شود، یعنی نیروی مسلحی درست شود که نیروی مسلح حاکم در مقابل شهروندان نباشد بلکه برای دفاع از جامعه باشد، راه ها امن شود و از آنهایی که حقوق ضعیفان را می‌خورند حقوق ضعیفان پس گرفته شود. این ویژگی‌هایی است که امام در خصوص حکومت مطرح می‌کند و هر کسی که شهروند آن حکومت است این حقوق را دارد اگر چه از میان خوارج باشد.

 

از نظر امام علی(علیه السلام) تا زمانی که شهروند دست به سلاح و هجوم به دیگران نبرده کسی حق ندارد به حقوق وی تعرض کند. وی در هنگام جنگ با خوارج هم سه دستور دارد: نخست آنکه هر گروهی از خوارج هر لحظه که سلاح خود را زمین گذاشت؛ خونش محترم است. دومین دستور، هر گروهی از خوارج که تشکیلاتی ندارد که آنها را دوباره جمع کنند به آنها حمله نکنید، دستور سوم شاهکار است و در آن می فرماید این افراد کافر نیستند و بلکه قرائت متفاوتی از دین دارند و به این طریق آن حضرت از همین جا جلوی مکانیزم تکفیر را گرفتند. 

 

📌برشی از مباحث استاد محقق دکتر سید صائب هاشمی طباطبائی

#حقوق #سیره

۰ نظر ۲۸ فروردين ۰۱ ، ۰۰:۰۷
شیخ محمد سبحانی

 

📌 کاستی های روشنفکری دینی و

 کج باوری های روشنفکران

 

🔹روشنفکری دینی با چهار مشکل مواجه است :

 

1️⃣ روشنفکری دینی از ابتدا، تحت تأثیر جریان‌های چپ، دین را به یک ایدئولوژی تبدیل کرد. منطق دین بیشتر شبیه علم است تا ایدئولوژی؛ حال آنکه با مساوی شدن دین با ایدئولوژی، به دلیل تضاد ایدئولوژی و علم، این ایده شکل گرفت که دین با علم در تضاد است.

 

2️⃣ اینکه روشنفکری دینی حتی الهیات نظری و عملی را از هم جدا می‌کند. روشنفکران دینی ما بشدت روی کلام و فلسفه فشار آورده و از ارزش فقه غافلند. حال آنکه زندگی عملی را فقه اداره می‌کند. این رویکرد، نوعی عدم توازن در دینداری ایجاد می‌کند.

 

3️⃣ تضادی که روشنفکری دینی بین فقه و اخلاق ایجاد کرده، هر دو را از کار می‌اندازد. با اخلاق نمی‌توان هیچ جامعه‌ای را اداره کرد چون اخلاق ضمانت اجرایی ندارد. روشنفکری دینی فقه را مساوی با تکلیف و اخلاق را مساوی با حق می‌داند با آنکه اخلاق بشدت از تکالیف اخلاقی صحبت می‌کند و ابتدای فقه از حق شروع می‌شود.

 

4️⃣ خلط بین فقه و سنت فقاهتی است. فقه به عنوان یک دانش، امکانات بسیاری دارد. حال اگر برای اصلاح مشکلات این سنت فقاهتی، به اصل فقه هجوم بیاوریم، دچار خطا شده‌ایم. تفقه کارویژه‌ای دارد به نام پیوند نص و زندگی و مسلمان نمی‌تواند از فقه جدا شود.

 

نه تنها روشنفکری دینی که حتی روشنفکران سکولار نیز وظیفه دارند در راه اصلاح دستگاه فقهی به جای طرد آن گام بردارند. اصلاح دستگاه فقهی موضوع غایب روشنفکری دینی امروز است. 

 

#روشنفکری_دینی #فقه #دین_شناسی

 

برشی از مباحث استاد محقق دکتر سید صائب هاشمی نسب

۰ نظر ۲۴ فروردين ۰۱ ، ۱۸:۴۰
شیخ محمد سبحانی

 

 

📌دو تفسیر از علت پذیرش ولایتعهدی توسط حضرت ثامن الحجج، امام رضا (علیه السلام) 

 

🔹ابتدای امر اینکه حقیر سعی بر این دارم که بدون زیاده گویی و ایضاً متقن سخن بگویم. که در عین سادگی، مباحث مشکله برای عزیزان منکشف شود.

و میگوییم ملاک وحدت، همدلی و اتحاد، فقط و فقط کلام خداوند متعال و حضرات معصومین علیهم‌السلام هستند، و هیچ فردی ولو اعلم علماء حق دخل و تصرف در این موضوع را ندارد.

 آنها می‌گویند با چه کسی و چه اندازه دوستی و محبت داشته باشیم.

هیچ کسی مخالف همبستگی و وحدت ملی نیست،اما علمای شیعه در همه ی این سالها سعی بر این داشتند که علاوه بر تبیین صحیح اعتقادات مذهب حقه تشیع، از انفعال و وا دادگی هم دوری گزینند.

 

تعریف این دوگانگی برای عزیزان خواننده، حتما درک بهتر، و برداشت سهل تر را درباره این موضوع بدنبال خواهد داشت.

این دو نزدیک به همند، اما قوه ی عقلیه،درک این موضوع را داراست.

 

1️⃣ تفسیر بر اساس مذهب حقه تشیع :

حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) با اجبار و اکراه از مدینه هجرت کردند و در پذیرش ولایت عهدی مأمون عباسی مکره و مضطر بودند و تحت اختیار امام این مسأله صورت نگرفت؛ ولی در عین حال امام برای این که حتی با این عنوان اجباری احیانا در مظالم حکومت عباسیان شریک نباشد و مردم هم این مساله را بفهمند، برای پذیرش ولایت عهدی خود شرطی را قرار دادند و آن عدم دخالت در امور اجرایی و مسائل حکومتی بود. ناگفته نماند که پذیرش ولایت عهدی از ناحیه امام رضا (علیه السلام) نیز برکاتی در بر داشت از جمله این که موجب بسط و گسترش معارف اهلبیت (علیهم‌السلام) شده و امتیاز علمی و مراتب معنوی این خاندان بر بسیاری آشکار گشت؛ همچنین به امنیت بیشتر شیعیان و کاهش فشار خلافت اسلامی بر ایشان کمک نمود.

 

2️⃣ تفسیر اسلامی بر اساس گفتمان وحدت اسلامی:

علی بن موسی الرضا(علیه السلام) با وجود ناخوشنودی ابتدایی نسبت به پذیرش ولایتعهدی،در ادامه پذیرش آن را در راستای حفظ نظام اسلامی و یکپارچگی مسلمین می‌دانست. پذیرش این مقام توسط ایشان باعث فروکش کردن قیام‌های تجزیه طلبانه علویان و حسنیان گشت،که می‌رفت تمدن بزرگ اسلامی را نابود نماید. مسلما در نظر علی بن موسی الرضا(علیه السلام) خلافت اسلامی با وجود تمامی انتقادات وارد بر آن تنها حکومت اسلامی در جهان بود و بر اساس نگرش اسلامی نسبت به دیگر حکومت‌های معاصر برتری داشت. تضعیف این نظام با تمامی کاستی‌ها می‌توانست به از بین رفتن اصل اسلام منجر شود؛ در نتیجه حفظ و تقویت آن بر همگان واجب بود.

✔️پ ن:

توضیح بسیار است ، اما این اشاره برای اهل تحقیق کفایت میکند.

گاهی فرق حق و باطل به اندازه ی یک موست، اهل خرد و دانش میدانند حقیقت کجاست.

۰ نظر ۲۲ فروردين ۰۱ ، ۰۲:۴۵
شیخ محمد سبحانی

 

 

سلام علیکم و رحمةالله

 

بنا بر ظاهر سوال؛

همینطور که قبلاً خدمت عزیزان عرضه شد.

بنده عرض کردم که فی نفسه هیچ اشکالی ندارد ، اما بستر فرهنگی و جایگاه مناسب و در شأن ، باید فراهم شود.

و اضافه براین بیان داشتیم که خیلی از این هیاهو ها فقط و فقط سیاست بازیست. و پشتوانه ی شرعی و قانونی، و حتی عقلی ندارد.

هیچ فرقی بین زنان و مردان وجود ندارد، گرچه باید ماهیت زن و مرد در نظر گرفته شود.

الله اعلم

۰ نظر ۱۰ فروردين ۰۱ ، ۱۵:۱۰
شیخ محمد سبحانی

 

بسم الله الرحمن الرحیم
نشانه های بدعتگذاران

#بدعت_شناسی

🔹بخش دوم ؛ تناقض گویی

همچنان که یک مدعی راستین با انسجام منطقی کلماتش شناخته می شود، از بهترین راه های شناخت بدعتگذاران نیز ناپیوستگی و تناقضاتی است که میان اندیشه هایش به چشم می خورد.
دلیل این هم واضح است: مدعی راستین تابع یک مکتب عالی است که توسط علم شامل الهی پشتیبانی شده و تمام برنامه های آن هماهنگ و مکمّل یکدیگرند.
اما مکتب باطل هر جقدر هم که پیشرفته باشد، نهایتا امری است بشری و نواقص انسانی و مادّی بر آن سایه می افکند. بشر مادّی علم غیب ندارد و نمی تواند حوادث آینده و مسائلی که با آنها درگیر خواهد شد را پیش بینی جامعی کند، بنابراین گاهی در یک موقعیّت ابراز نظری می کند که ممکن است تا سالها سود سرشاری عائدش کند، اما باز موقعیّت دیگری پیش می آید که همان نظر سابق به ضرر او تمام شده و ناچار است خلاف آن را بیان کند.
ممکن است شخص بدعتگذار، اختلاف نظر خود را به زیرکی پنهان کند، یا این که بخواهد به بهانه ای آن را موجّه جلوه دهد؛ اما صاحبان عقل و فکرت به راحتی متوجه بی پایگی سخن وی گشته و دیگر فریبش را نخواهند خورد.

🔸 خداوند متعال در این آیه ی شریفه به زیبایی این نشانه مهم را بیان می فرماید: 
«أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فیهِ اخْتِلافاً کَثیرا»

همچنین تناقض گویی کذّابان در روایتی از امام صادق علیه السلام این چنین بیان شده است:«إِنَّ مِمَّا أَعَانَ اللَّهُ بِهِ عَلَى الْکَذَّابِینَ النِّسْیَانَ» (کافی، ج 2/341)
از اموری که خداوند علیه دروغگویان به کار می بندد فراموشکاری آنان است.
به این معنی که با توجه به عدم احاطه ی کاملشان به تمام آنچه قبلا گفته اند یا بعدا خواهند گفت، طبعا قسمتی از کلامشان در تناقض با قسمتی دیگر خواهد شد.

۰ نظر ۱۰ فروردين ۰۱ ، ۰۰:۳۷
شیخ محمد سبحانی

 

بسم الله الرحمن الرحیم 

نشانه های بدعتگذاران
#بدعت_شناسی

🔷 بخش اول ؛ شخصیت محوری

با توجه به این که راه بدعتگذاران طبعاً از راه قرآن کریم و اهل بیت علیهم السلام جدا بوده و  در صدد ایجاد تحریف در آموزه های دینی و مذهبی هستند، ناچارند به گونه ای مقاصد خود را به دین مبین متصل کنند تا حداقل ظاهرِ آبرومندی برای خود بتراشند.
بنابراین برای مبارزه با اهل بدعت در اولین مرحله لازم است با شگرد ها و نیرنگ هایی که معمولا به کار می برند آشنا باشیم. 
خوشبختانه خداوند متعال و اهل بیت علیهم السلام به عنوان آگاه ترین راهنما ها، به خوبی مؤمنان را ارشاد نموده و آنان را به انحاء مختلف از دام های اهل بدعت بر حذر داشته اند.

 از مهم ترین ابزار های پیشبرد بدعت ها شخصیت پرستی است.
به این معنی که یک فرد غیر معصوم را به قدری بزرگ و برجسته کنند و در عظمتش مبالغه ای شود که به صورت تدریجی تمام رفتار و گفتار او حق مطلق جلوه کرده و مخالفت با وی مجاز شمرده نشود؛ در حالی که در آیین حقّ ما جز چهارده نور پاک (صلوات الله علیهم أجمعین) حقیقت مطلق نیستند و غیر آنان، هر چه قدر هم که ایمان و تقوی داشته باشند، شایستگی تبعیت مطلق را ندارند. 

چه نیکو امیر مومنان علیه السلام به این شاخصه ی اهل بدعت اشاره نموده ، آنجا که می فرمایند:
«إنما بدء وقوع‏ الفتن‏ أهواء تتبع و أحکام تبتدع یخالف فیها کلام الله یقلد فیها رجال رجالا...»
آغازگر فتنه ها  هوای نفسی است که تبعیت شود و احکامی است که مخالف کلام خداوند بدعت گذارده شود، و مردانی از مردانی دیگر تقلید کنند»

در کلامی دیگر از حضرت امام صادق علیه السلام، این چنین از این آفت تحذیر می نمایند:
«إیاک أن تنصب رجلا دون الحجة فتصدقه فی کل ما قال»
 «مبادا فردی غیر از حجت خداوند قرار دهی و سخن او را در هر حال تصدیق کنی!» 

عاقبت این تبعیت کورکورانه در قرآن کریم این گونه بیان می شود که بعد از روشن شدن حقیقت در قیامت، زمانی که پشیمانی سودی ندارد، حسرت می خورند که کاش این تبعیت را نمی کردیم و به دنیا برگشته و از این رؤسا تبری می جستیم...

إِذْ تَبَرَّأَ الَّذینَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذینَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْباب‏
وَ قالَ الَّذینَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنا کَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ کَما تَبَرَّؤُا مِنَّا کَذلِکَ یریهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَیهِمْ وَ ما هُمْ بِخارِجینَ مِنَ النَّار

 این فریب خوردگان التماس می کنند که متبوعشان قدری از عذاب آنان را به عهده گیرد: 
وَ إِذْ یتَحاجُّونَ فِی النَّارِ فَیقُولُ الضُّعَفاءُ لِلَّذینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا نَصیباً مِنَ النَّار
و طبعا درخواستی است بی نتیجه:
قالَ الَّذینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُلٌّ فیها إِنَّ اللَّهَ قَدْ حَکَمَ بَینَ الْعِباد

بنابراین باید دقت داشت که در اول درجه باید حق را تشخیص داد. آنگاه شخصیت ها را بر اساس حق گوییشان سنجید؛ نه این که ابتدا شخصیتی را در نظر گرفته و سپس آراء وی را ملاک واقع بدانیم.
در نقلی دیگر هنگامی که یکی از اصحابِ امیرالمؤمنین علیه السلام از ایشان درخواست می کند که شیعیانش را به وی بشناساند، در پاسخ می فرمایند: 
«إنک امرؤ ملبوس علیک إن دین الله لا یعرف بالرجال بل بآیة الحق؛فاعرف الحق تعرف أهله » 
{امالی شیخ مفید ره، ص5}

امر بر تو مشتبه گشته است، به درستی که دین خداوند با مردان قابل شناخت نیست، بلکه دین با نشانه ی حقیقت شناخته می شود؛ پس حق را بشناس که اهل حق را نیز خواهی شناخت.

از امام صادق علیه السلام نیز چنین روایت شده است:
«من دخل فی هذا الدین‏ بالرجال‏ أخرجه منه الرجال کما أدخلوه فیه و من دخل فیه بالکتاب و السنة زالت الجبال قبل أن یزول». 
{غیبت نعمانی، 22}

هر که در این دین به واسطه ی تبعیت از شخصیتها وارد شود، همانگونه که او را وارد دین کرده اند او را خارج خواهند کرد؛‌ اما آنکه با رهنمون کتاب خدا و سنت معصومین علیهم السلام داخل دین شود ، حتی اگر کوه ها هم متزلزل شود او تکان نخواهد خورد.

پ ن : یقیناً زعمای قوم برای تمامی افراد جامعه سمبل و الگو هستند.
اما کلام اینست که آنها هم رأی به خواندنِ دیگران به خود نداده اند ، که اگر این باشد قطعا منشأ انحراف است.

۰ نظر ۰۶ فروردين ۰۱ ، ۰۴:۵۱
شیخ محمد سبحانی

 

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

📌خودباختگی در زیر چتر تقیه

 

مسأله تقیه از موضوعات پیچیده و دقیقیست که تشخیص موضوع و حکم آن نیاز به تفقه و درایت زیادی دارد، از این رو بزرگانی همچون مرحوم شیخ انصاری رحمه الله حتی رساله ی مستقلی را در این موضوع نگاشته اند.اهمّیّت این مسأله تا بدانجاست که نه تنها عدم رعایت آن در مورد لازم باعث خروج از دین می شود، که فرمودند:

(لا دین لمن لا تقیّة له)

همچنین انجام آن در موردی که جایش نیست فرد را از ایمان خارج می کند.در معتبره ی مسعدة بن صدقة_علی بعض المبانی_وی از حضرت جعفر بن محمد امام صادق علیه السلام می پرسد چگونه می توان حکم به ایمان و عدم آن در افراد کرد و چه افعالی می توانند نشان دهنده ی خروج از ایمان باشند، امام علیه السلام ضمن تفضیلی که داده اند می فرمایند:

« فإن جاء منه ما تستدلّ به على نقض الذی أظهر لک خرج عندک ممّا وصف لک و أظهر، و کان لما أظهر لک ناقضا؛ إلا أن یدّعی أنه إنما عمل ذلک تقیة؛ و مع ذلک یُنظر فیه، فإن کان لیس مما یمکن أن تکون التقیة فی مثله لم یقبل منه ذلک لأن للتقیة مواضع من أزالها عن مواضعها لم تستقم له‏».(الکافی 2/168)

 

اما در این زمانه مشکل دیگری به پیچیدگی مسأله افزوده شده، و آن اینکه عمده ی روایات ناظر به فضای صدور، غلبه ی دولت عامّه ( اهل سنت) است.

بنابراین استنباط حکم تقیّه در حکومتی که به ظاهر به دست شیعه باشد نیاز به ظرافت یبشتری دارد و نمی توان به راحتی هر آنچه در روایات بیان شده تنقیح مناط کرد و به تمامی حکومت های جور تسرّی داد.

امّا متأسفانه نه تنها این ظرافت مورد عنایت واقع نشده (البته آن هم به علّت تقیّه!!) بلکه در مقام عمل نیز همه به صرف آوردن بهانه تقیّه از وظائف مهم و خطیر خود شانه خالی می کنند. کاش حداقل به همین سکوت خود اکتفا می نمودند، اما بدبختی جامعه ی شیعی اینجاست که با برچسب تقیّه هر دم به رنگی در آمده و حاضرند برای رسوا نشدن، رنگ سیاه و آلوده ی جامعه ی ستم پیشه را به خود بگیرند.

برخی از این افراد حتّی مانع فعالیتهای روشنگرانه ی دیگران می شوند و بلکه ارتباط خود را با اینگونه افراد قطع می کنند.

یعنی یک فرد در عین التزام به طریق اهل علم و تبیین نیکو برای تبلیغ عقاید مذهب حقه، در جامعه ی حاضر نه تنها باید پیِ مقابله با فوج عظیم فساد و انحرافات عقیدتی را به تن بمالد، بلکه باید نیش ها، استهزاء ها، صلاح اندیشی ها و دوری گزیدن های جماعت هم مسلک خود را به جان بخرد.

(من از بیگانگان هرگز ننالم ، که با من هرچه کرد آن آشنا کرد)

 

البته این بهانه های واهی از دیر زمان میان مسلمانان رواج داشته و جان حضرات ائمه علیهم السلام را می آزرده است.

با مشاهده ی جامعه ی فعلی خیلی راحتتر می توان اوضاع زمان حضرت امیر المؤمنین علیه السلام را درک کرد.

افرادی که به بهانه های واهی، هم اکنون از زیر بار مسئولیّت شانه خالی می کنند، از سنخ همان هایی هستند که در جنگ جمل سکوت و احتیاط برگزیده و به قول خودشان دستشان را به خون مسلمانان نمی آلودند! 

در نهج البلاغه نقل می کند:

یکی از اصحاب که در جنگ جمل دچار شبهه شده بود از امیر المؤمنین علیه السلام می پرسد: چه می شد اگر همچون عبد الله بن عمر و سعد بن مالک از دخالت کناره گیری کنم؟ امام علیه السلام در پاسخ می فرمایند:«إن سعدا و عبد الله بن عمر لم ینصرا الحق و لم یخذلا الباطل‏».یعنی این دو نفر نه تنها حق را یاری نکرده اند بلکه باطل را هم رها نکرده اند...که این دقیقاً وضعیّت بیشتر افراد جامعه ی ماست. افرادی که خداوند بر آنان منّت گزارده و حقّ را دریافته اند اما از نصرت حقّ سرباز می زنند.

افرادی که گوش دل بر ندای استنصار امام زمان علیه السلام بسته و به دیگران دل بسته اند. چه نیکو امام صادق علیه السلام اینگونه افراد را توصیف می کند:

«به خدا سوگند اگر به سوی یاری ما خوانده شوید خواهید گفت تقیه می کنیم، و تقیه برای شما از پدران و مادرانتان محبوب تر است!و چنانچه حضرت حجت علیه السلام قیام کند نیازی به درخواست [یاری] کردن از شما نخواهد داشت و بر بسیاری از شما که اهل نفاقند، حدّ الهی را جاری خواهد نمود» (تهذیب 6/ 172)

 

پ ن : تقیه یعنی شرایطِ تبیین را سنجیدن، نه خاموش ماندن .

این تبیین شکل و شمایل عوض میکند، اما از لسان و عمل عالمان منقطع نمیشود.

 

عجّل الله ظهوره وفرجه وجعلنا من خیار شیعتهم وأنصارهم

۰ نظر ۰۴ فروردين ۰۱ ، ۰۹:۲۹
شیخ محمد سبحانی

 

📌آزادی‌ اندیشه و بیان
اسلام، دین‌ اندیشه و تفکر است، در آموزه‌های پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آزادی‌ اندیشه و بیان از اهمیت والایی برخوردار است. قرآن در این‌باره می‌فرماید: «کسانی که از نعمت عقل و حواس خود بهره نمی‌گیرند و در حکمت آفرینش انسان و جهان تدبر نمی‌کنند، از منظر قرآن کریم گمراه‌تر از چارپایان به شمار می‌آیند.»  . رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در این ‌باره می‌فرماید: «یک ساعت تفکر، بهتر از یک شب عبادت است.»  
 قرآن کریم در آیات متعددی به حضرت خاتم انبیاء (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دستور می‌دهد تا از مخالفان بخواهد برای اثبات ادعای خود دلیل بیاورند: «قل‌ هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین .» در سال چهارم هجرت، یهودیان بنی ‌نضیر بر اثر جنایت به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و مسلمانان، مجبور به ترک وطن شدند، از این رو انصار می‌خواستند به اجبار، پسران و برادران خویش را مسلمان کنند و مانع رفتن آن‌ها بشوند و به آنان می‌گفتند: باید بمانید و مسلمان شوید؛ اما آن‌ها نمی‌پذیرفتند و می‌خواستند با آن‌ها بروند، اینجا بود که آیه شریفه فوق نازل شد که اکراه و اجبار در پذیرش اسلام و ایمان وجود ندارد، چون آن‌ها به رشد رسیده، هدایت را از ضلالت تشخیص می‌دهند.

پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به انصار فرمود: «پسران و برادران شما آزادند که یا شما را برگزینند که در این صورت از شمایند و یا آن‌ها را انتخاب کنند که در این صورت از یهودیان‌اند»، ولی آنان با انتخاب یهودیان از پذیرش اسلام سرباز زدند و یهودیان مدینه را ترک کردند. همچنین نقل شده است، روزی شخصی به نام صفان، نزد رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمد و درخواست کرد تا اجازه دهد مدت دو ماه در مکه بماند و درباره اسلام تحقیق کند و حقیقت و درستی این دین برایش روشن شود و ایمان بیاورد. پیامبرخدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «من چهار ماه به تو فرصت می‌دهم که آزادانه راه خود را انتخاب کنی.»  

 

احترام به افکار دیگران
پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای افکار و آرای دیگران، احترام قائل بود. آن حضرت در عهدنامه‌ای که در سال دوم هجرت برای مسیحیان نوشت، چنین آمده است: «من عهد می‌کنم کشیش و راهب آنان را تغییر ندهم و تارکان دنیا را از صومعه نرانم و هیچ تحقیری و تحمیلی بر آن‌ها نخواهد شد و همچنین لشکریان ما اراضی آن‌ها را اشغال نخواهند کرد، آن‌هایی که درخواست عدالت کنند، به آن‌ها اعطا خواهد شد....» این امر نشان می‌دهد که آن حضرت، خودکامه نبوند، بلکه از نظریات دیگران هم استفاده می‌کرد؛ چنان ‌که در جنگ بدر بر اساس نظر و رای «حباب بن منذر» عمل کرد و محل استقرار سپاه اسلام را به نقطه‌ای منتقل کرد که حباب پیشنهاد کرده بود.  همچنین در جنگ احد بنا به پیشنهاد یارانش برای جنگ با مشرکان به خارج از مدینه به منطقه‌ای به نام احد رفتند.

 

آزادی عقیده
در نظام حقوقی اسلام، عقیده آزاد داشتن و انتخاب دین حق از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. در قرآن کریم نیز بر آزادی عقیده تصریح شده است: «لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی؛  در قبول دین اکراهی نیست، زیرا راه درست از راه انحرافی، روشن شده است».
از نظر اسلام، عقیده‌ای آزاد است که مبتنی بر تفکر باشد. در سیره پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نمونه‌هایی از این موارد دیده می‌شود، از جمله بر اثر تبلیغات مهاجران مسلمان مقیم حبشه، یک هیئت تحقیقی از مرکز مسیحیان حبشه وارد مکه شدند و با رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در مسجد، ملاقات کردند.آن‌ها سؤالاتی داشتند و حضرت به آنان پاسخ گفت و ایشان را به دین اسلام دعوت کرد و آیاتی را از قرآن برای آنان تلاوت فرمود.
آیات قرآنی، چنان در روحیه آن‌ها تاثیر گذاشت که اشک شوق از دیدگان‌شان سرازیر شد و همگی، نبوت او را تصدیق کردند.جلسه دوستانه هیئت مزبور با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بر ابوجهل گران آمد و با خشونت گفت: «مردم حبشه، شما را برای تحقیق فرستاده‌اند، قرار نبود از آیین نیاکان خود دست بردارید. گمان نمی‌کنم، مردمی نادان‌تر از شما روی زمین باشند»؛ ولی آن‌ها با گفتاری نرم و مسالمت‌آمیز به ماجرا پایان دادند .در منشور مدینه که برای ساماندهی شهر مدینه به تصویب رسید، رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آزادی عقیده را در آن برای تمامی اقلیت‌های مذهبی و قبیله‌ای به رسمیت شناخت و همه را در حکم وحده قرار داد.در ماده ۱۸ این منشور آمده است: یهودیان بنی‌ ‌عوف با مسلمانان، متحد و در حکم یک ملت‌اند و هر کدام در آیین خود آزادند. ماده ۱۹ یهودیان مدینه را در حکم قبیله بنی‌ عوف اعلام می‌کند. 
قراردادهای ذمه‌ بین حکومت نبوی و اقلیت‌های مذهبی، مانند قرارداد ذمه با اهالی نجران و سینا کاملاً آزادی اعتقادی آن‌ها را تامین می‌کرد و خراج هم، یک باج ظالمانه نبود، بلکه طبق توافق طرفین قرارداد، در قبال ارائه خدمات حکومتی و تامین امنیت اقلیت‌ها به جای دادن سرباز و مالیات، خراج می‌پرداختند. 
نمونه بسیار عالی از آزادی عقیده در حکومت نبوی در مذاکره مسیحیان نجران با رسول‌اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به وقوع پیوست، چون مذاکره طول کشیدو زمان برپایی مراسم عبادی مسیحیان فرا رسید، پیغمبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به آن‌ها اجازه داد مراسم عبادی‌شان را در مسجدالنبی برپا کنند.

۰ نظر ۲۱ اسفند ۰۰ ، ۰۲:۵۸
شیخ محمد سبحانی

 

🔻بزرگترین دروغی که روشنفکران دموکرات دوران مشروطه باب کردند این بود که در این سرزمین قانونی وجود ندارد. درست است قانون مجلسی در این مملکت وجود نداشت اما قانون واقعی به معنای عرف و سنت موجود بود. یکی از این قوانین اصولی قانون مالکیت بود. اگر می‌خواهید بدانید در ان زمان این قانون به چه درجه‌ای از پیشرفت و توسعه دست یافته بود کافی است که فقه معاملاتی را فقها نوشته‌اند مطالعه کنید. آنگاه خواهید فهمید قانون مالکیت تا چه اندازه در زندگی مردم وارد شده بوده است. این فقه دیگر چندان به قول روشنفکران امروزی نیست زیرا فلسفه آن اساسا خصوصی است و مربوط به معاملات بین افراد. در واقع مربوط به زمانی است که هنوز حقوق عمدتا حقوق خصوصی است نه عمومی. با تسلط اندیشه روشنفکری مشروطه خواه این نحو قانون گذاری بکلی به حاشیه رفت و کم کم نابود شد. وقتی دولتی عمومی و سوسیالیستی شود،وقتی عشایر و ارباب ها نابود شوند،وقتی همه اراضی و منابع ملی شوند دیگر جایی برای این فقه وجود ندارد. وقتی اندیشه‌های سوسیالیستی اداره جامعه ، علمی معرفی شود مسلما مدافعا آن فقه هم مرتجع نامیده می‌شوند و مورد تمسخر قرار می‌گیرند. در این دوره هست که شاهد ترویج قانون گذاری به سبک پارلمانی، رواج پول کاغذی ، رواج مالیات گیری و تعرفه بندی،بستن مرزها ، تمسخر قراردادهای خارجی و تقریبا هر نوع تجاوز مستقیم و غیر مستقیم به بنیادهای مالکیت خصوصی هستیم.

🔻پ ن : اما متأسفانه امروزه جامعه ی ما با ظاهر و تشریفاتِ اسلامی و مذهبی،دقیقا همان روش ها را در پیش گرفته،و جایگاه مالکیت خصوصی و حق شهروندی را در خیلی از مسائل پا کوب کرده است‌.

تئوریسین ها هم در هر فکر و مشی ، میخواهند افکار جامعه را مدیریت کنند و آنقدر سطح توقع مردم را تقلیل داده اند،که حقوق شهروندیِ متعالی، یعنی دوچرخه سواری و رفتن به استادیوم ورزشی توسط بانوان، یا اینکه حجاب آزاد باشد،و یا اینکه جوانان اختیار داشته باشند،در کازینو ها باشند یا در مساجد.و آن‌ها جوری القاء میکنند که این لوازم که در اختیار شما قرار گرفته به برکت وجود ماست،چرا که در همه دنیا،این افعال از مسلمات زندگی افراد است.

اما در عمل،همه ی این مسائل فقط و فقط برای سرگرم کردن مردم برای مسائل پوچ و بی ارزش است. و در اصل خون تازه ایست در رگ سرگرم کنندگان(که با تقیه اسم اصلی این افراد را خط زدم)

.

#مشروطه #مالکیت_خصوصی

.

#الأستاذ_سید_صائب_الهاشمی_الطباطبائی

۰ نظر ۲۱ اسفند ۰۰ ، ۰۲:۵۳
شیخ محمد سبحانی

 

🔻آوار مسکن دولتی بر سر ملت


بارزترین مغالطه اقتصادی در حوزه مسکن این است که تولید مسکن مقرون بصرفه نیازمند دخالت دولت در بازار مسکن است؛ احتمالا از طریق یارانه‌ها و کنترل نرخ اجاره مسکن ؛ اما در اثر دخالت دولت در بازار مسکن است که اکنون دیگر مقرون بصرفه نیست. در صورت به وجود آمدن قیمت مصنوعی بالای مسکن، دولت تعداد نمادینی مسکن مقرون به صرفه را برای گروه‌ها خاص فراهم می‌آورد. دولت منابع مالی این سخاوتمندی گزینشی را یا توسط مالیات‌دهندگان یا دستگاه چاپ پول تأمین می‌کند یا اینکه انبوه‌سازان را وادار به پذیرش پیش‌شرطی برای اعطای مجوز ساخت می‌کند که طبق آن باید تعدادی از خانه‌هایشان زیر قیمت بفروشند. هنگامی که سازندگان هم با افزایش قیمت دیگر واحدهای خود حتی به قیمت‌های بالاتر، این زیان را جبران می‌کنند. 
بازار در طرح‌های بزرگ دولتی آماده تحویل آن مقدار مسکن نیست و بعد افزایش حجم بازار با اتمام طرح دوباره تعادل بازار برهم خواهد خورد. از ایجاد شغل کاذب و بیکاری پس از آن تا ضرر صاحبان ملک با سقوط قیمت و افزایش قیمت مصالح و کارگر یا رکود و تورم همه عاقبت آشفته بازار دولتی است.

عوامل بسیاری می‌توانند بر افزایش قیمت مسکن موثر باشد. افزایش درآمد و رشد جمعیت، قطعا عرضه و تقاضا را تحت تأثیر قرار می‌دهند. عرضه زمانی تحت تأثیر قرار خواهد گرفت که زمین‌ محدودی برای ساخت و ساز باقی مانده باشد. محدودیت‌ها و موانع قانونی بی‌حد و حصر در مسیر ساخت و ساز نیز عرضه را تحت تأثیر قرار خواهند داد، همان‌طور که تأخیر در ساخت و ساز به واسطه ایرادات زیست محیطی، زیبایی‌شناختی و دیگر مخالفت‌های مطرح شده توسط مقامات، سازمان‌های غیردولتی یا شهروندان منجر به این امر خواهند شد. حتی زمانی که این مخالفت‌ها بی‌پایه و اساس هستند ، تأخیر به خودی خود می‌تواند میلیون‌ها دلار خسارت به بار آورد، زیرا مبالغ مقروضه هنگفت، تأمین مالی بودجه را برعهده دارند و بهره آن پول باید پرداخت شود، صرف‌نظر از اینکه آیا پروژه طبق برنامه پیش می‌رود یا به واسطه ادعا‌هایی که بررسی و داوری آنها زمانبر است، متوقف شده است.

محدودیت‌ها در ساخت خانه و آپارتمان به اشکال گوناگونی اعمال می‌شود. قوانینی که ساخت و سازی را در مناطق مختلف ممنوع می‌کند. علاوه بر اینها قوانین منطقه‌بندی، قوانین زیست محیطی، زیبایی شهری ، قوانین حفظ آثار تاریخی و دیگر قوانین از قبیل محدودیت‌های سلیقه‌ای مربوط به تعداد صدور مجوز ساخت یا محدودیت‌هایی ناشی از پیش‌شرط‌های سلیقه‌ای اعضای کمیسیون‌های برنامه‌ریزی که پیش از صدور مجوز به آنها تحمیل می‌شود، از جمله محدودیت‌هایی هستند که سازندگان خانه باید خود را با آن انطباق دهند.

در فضای به شدت عدالت‌خواهانه بعد از پیروزی انقلاب و غلبه دیدگاه چپ در آن دوران سیاستهایی بعضا مغایر با نظرات بزرگان اسلام ‏شناس اعمال شد و لطماتی سنگین به اقتصاد کشور وارد ساخت. تصویب قوانین گوناگون برای ملی و مصادره کردن زمین‌های شهری که بسیار ناکارآمد و فسادآمیز بود و هنوز هم پس‌لرزه‌های آن دامنگیر جامعه است. ایجاد زمینه تاخت وتاز افراد فرصت‌طلب در قالب شرکتهای تعاونی مسکن که در ماهیت تفاوتی با دیگر انواع مشارکت‌ در ساخت و ساز نداشت و تقسیم زمین‌های شهری توسط حکام شرع و شهردار‌ی‌ها رانت عظیمی را به جیب عده‌ای که اکثرا از طبقه نیازمند نبودند، روانه ‌کرده و می‌کند. 
آنچه در زبان سیاست به‌ عنوان برنامه‌ریزی از آن یاد می‌شود، جلوگیری از برنامه‌های دیگران، به واسطه تحمیل کردن طرحی جمعی بر آنهاست که توسط اشخاص ثالثی ارائه شده است که از حمایت دولت برخوردارند ولی از پرداخت هزینه‌های ناشی از این طرح‌های جمعی معافند.

قوانین ناظر بر اجاره مسکن با هدف کمک به مستاجر در سراسر جهان وضع شده‌اند. همواره مالکان و سازندگان مسکن کاهش شرایط معامله را غیرقابل قبول می‌دانند و در نتیجه ساخت و ساز مسکن را کاهش می‌دهند. برای نمونه در اوایل انقلاب بمنظور حمایت از مستاجران تحت فشار، با دستکاری در قانون موجر و مستاجر آنچنان دچار آسیب شد که سالها آثار زیان‌بار آن بر اقتصاد مسکن سایه افکند. طبق این تغییرات درصورتیکه مستاجر درهنگام انقضای مدت اجاره، ملک را تخلیه نمیکرد و حتی اجاره‌بها را پرداخت نمیکرد، دادگاهها مجاز بودند بر اساس اصول فقه اسلامی در صورت احراز عسر و حرج مستاجر از صدور حکم تخلیه ملک خودداری کنند. با این تغییر اساسی مهمترین عنصر حق مالکیت یعنی حق بهره‌برداری، ‌برای سالها از موجران سلب ‌شد. روشن است مالکیتی که این چنین دچار محدودیت شود برای انسان متعارف بمراتب دردناکتر از نداشتن مال است. چند سال از اجرای این قانون نگذشته بود که عرضه مسکن چنان کاهش یافت که دود این نگرش چپگرایانه بیشتر به‌چشم همان‌ مستاجران مورد حمایت رفت.


#اقتصادی

۰ نظر ۲۱ اسفند ۰۰ ، ۰۲:۴۹
شیخ محمد سبحانی