استاد محقق دکتر سید صائب هاشمی نسب

نور شریعت ( محلی برای نشر آراء فقهی و اصولی، مباحث درسی و تألیفات علمی)

استاد محقق دکتر سید صائب هاشمی نسب

نور شریعت ( محلی برای نشر آراء فقهی و اصولی، مباحث درسی و تألیفات علمی)

۲۰ مطلب با موضوع «اجتماعی» ثبت شده است

 

«جامعه مدنی» 

در این نوشتار به بررسی ابعاد مختلف و سیر تاریخی مفهوم «جامعه مدنی» می‌پردازیم که پیش از آغاز باید توجه داشت این مفهوم بیشتر یک ایده آرمانی است که راهکارها عملی پیاده سازی آن مشخص نبوده و از نظر مبانی با اسلام شیعی تضادهایی دارد ؛ با این وجود استفاده از برخی ایده‌های آن بر اساس رویکرد عملگرایانه موجه می‌نماید.

1️⃣ تاریخ مفهوم جامعه مدنی
جامعه مدنی مفهومی تاریخی است که معنای آن در طول زمان پیوسته تغییر کرده است؛ در یونان باستان مساوی دولت شهر بود و از اجتماع شهروندان آزاد و دارای حقوق مالکیت و آزادی تشکیل می‌شد و در برابر آن جامعه طبیعی و خانواده ، قرار داشت. در روم باستان جامعه مدنی به شکلهای حقوقی و سیاسی اطلاق می‌گردید. در عصر روشنگری، جامعه مدنی تشکلهای غیر دولتی را در بر می‌گرفت که میان دولت و عرصه خصوصی حایل می‌شدند. در انگلستان، ا ین نهادها بیشتر اقتصادی بودند و شامل بخش خصوصی و بازار می‌شدند و لذا جامعه مدنی متکی به اقتصاد آزاد بود. ولی در فرانسه بیشتر بر آزادیها و حقوق فردی و اجتماعی یا لیبرالیسم اتکا داشت. بنیان جامعه مدنی مبتنی بر اصل جامعه پذیری و همکاری و ارتباط توافقی میان افراد جامعه است. روابطی که از مداخلات قدرتهای بیرونی دولت آزاد است و عنصر اصلی آن را فرد انسان آزاد و با حقوق طبیعی شناخته شده تشکیل می‌دهد. در یونان باستان افراد محروم از حق مالکیت و آزادی یعنی بردگان، زنان و بیگانگان، اعضای جامعه مدنی محسوب نمی‌شدند. در دوران جدید در غرب نیز این دو شرط عضویت در جامعه مدنی بود، بعدها این حقوق برای همه مردم معتبر شناخته شد و مفهوم فرد آزاد و برخوردار از حقوق طبیعی بشر، اصلی جهان شمول گردید.

2️⃣ جامعه طبیعی و جامعه مدنی
یک تمایز اصلی جامعه مدنی از جامعه طبیعی، داشتن حکومت و قانون است. در جامعه طبیعی مناسبات میان افراد بر اساس فرآیندهای زیستی و تلاش دسته جمعی برای زنده ماندن تنظیم می‌شود جامعه تابع نظمی غریزی و مبتنی بر سنتهای موروثی است. قوانین موضوعه و توافق شده‌ای وجود ندارد و از نهاد حکومت اثری نیست. افراد در رفتار و مناسبات خود با طبیعت و با یکدیگر بیشتر تابع قوانین طبیعی‌اند و نه موضوعه و قراردادی. در آن جوامع افراد به رغم برخورداری ا ز حقوق طبیعی انسان نسبت به آنها آگاهی ندارند. به عقیده توماس هابز آنان برای رهایی از ترس از مرگ ناشی از جنگ و نزاع اجباراً دست به تشکیل نهاد حکومت می‌زنند تا در سایه نظم و امنیت به آسودگی زندگی کنند، برای این منظور قراردادی میان خود منعقد ساختند که به موجب آن به دولت اختیار تام دادند تا برای حفظ جان و دارایی‌ها و حقوق مردم هر کاری مصلحت می‌داند انجام دهد. این نظریه پایه تشکیل و توسعه دولت‌های مقتدر و با اختیارات مطلقه گردید. ولی جان لاک وضع طبیعی را گونه دیگری می‌نگریست و معتقد بود انسانها در همان دوره هم به حقوق خود و دیگران آشنا بودند ولی چون شرایط را برای حفظ حقوق و درآمدهایشان مناسب نمی‌دیدند و اغلب از افراد رفتار غیر عقلانی و تجاوز سر می‌زد، برای وضع قوانین و تشکیل دولت توافق کردند؛ اما آن بر خلاف دولت غول آسای هابز، کوچک و مسئول در برابر مردم بود. قراردادها نیز یک جانبه و فقط میان مردم منعقد می‌گشت، ولی قرارداد لاک دو جانبه بود و در جامعه مدنی‌ هابز دولت قدرت و اختیاراتی نامحدود دارد و حال آن که در جامعه مدنی لاک اختیارات دولت محدود و قدرت آن مشروط به اجرای وظائفی است که در برابر مردم و طبق قانون به عهده گرفته است.

3️⃣ جامعه مدنی کلاسیک و مدرن 
در میان جوامع مدنی کلاسیک کهن و جوامع مدنی جدید تفاوتهایی وجود دارد؛ در یونان عرصه عمومی با دولت بسیار نزدیک و تقریباً در هم ادغام می‌شدند. عرصه عمومی منحصراً به فعالیتهای سیاسی و حل و فصل امور عمومی و اداره کشور اختصاص داشت و فعالیتهای اقتصادی و تأمین معاش در عرصه خصوصی (خانواده) که محل فعالیتهای زیستی بود انجام می‌گرفت. در این عرصه، با حقوق نابرابر، یکی ارباب و معمولاً مرد و بقیه زنان، کودکان و بزرگان، با هم مرتبط بودند و هدف اصلی شان تأمین معاش و حفظ حیات بود. ولی در عرصه عمومی افراد با حقوق مساوی و آزادانه به فعالیتهای سیاسی می‌پرداختند و وظایف عمومی را بر عهده می‌گرفتند؛ بنابراین عرصه عمومی و دولت از رقابت اقتصادی و انگیزه‌های مادی جدا بود. در دوران تجدد، عرصه عمومی، مستقل از دولت ولی در پیوند با آن است و در آن مردم به طور انفرادی یا از طریق نهادها و سازمانهای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی و بر اساس مناقع و خواسته‌های مشترک با هم ارتباط، همکاری یا رقابت دارد. تلاش معاش در رقابت اقتصادی همه در این عرصه جریان دارد ضمناً حقوق و آزادیهای فردی نزد همگان به رسمیت شناخته شده و دولت منبعث از اراده مردم و با رضایت آنان و با کمک قوانین مصوب نمایندگان مردم، نظم را بر قرار و از آزادی‌ها و حقوق شهروندان حراست می‌کند. بنابراین بر خلاف جامعه مدنی آتن، در جامعه مدنی جدید انگیزه‌های مادی و ر فاه طلبی و رقابت آزاد اقتصادی در عرصه عمومی تسلط دارند و مناسبات میان مردم را تحت تأثیر قرار می‌دهند. به طور کلی با توجه به گوهر مشترک در انواع جوامع مدنی در ادوار مختلف، می‌توان آنرا شیوه‌ای از زندگی و مناسبات میان جمع دانست که بر عقلانیت، توافق و رضایت و بردباری و تنوع و کثرت و احترام به حقوق و آزادیهای یکدیگر و بالاخره حاکمیت قانون استوار است.

4️⃣ جامعه مدنی در تاریخ ایران 
بر خلاف تصور اولیه ممالک شرقی و از جمله ایران در نظر و عمل با مفهوم و مظاهر عینی جامعه مدنی بکلی بیگانه نبوده‌اند، درست است که استبداد یک واقعیت پایدار در جامعه ایران بوده است. نظامی که در آن همه مردم رعایای شاه محسوب می‌شدند و هویت فردی کمرنگ بود ولی همین مردم میان خود روابطی مبتنی بر حقوق مساوی و مستقل از مداخله قدرتهای مسلط برقرار کرده بودند، جامعه‌های دهقانی ایران دارای نهادهای مستقل آبیاری و کشت و داشت بودند. پیشه وران هم سازمانها و گروه‌های صنفی مخصوص به خود داشتند که در موقعیتهای مناسب صحنه سیاسی و ا یدئولوژیک پیدا می‌کردند، این جوامع به لحاظ وجودی مستقل از دولت و متمایز از روابط
درون خانواده بودند. جنبشهای سیاسی و استقلال طلبانه یا عدالت خواهانه و بر ضد ستمگری از درون همین جوامع دهقانی و پیشه وری افراد مستقل می‌جوشید و از آﻧﻬا نیرو می‌گرفت، از قیام  کاوه آهنگر و جنبش مزدک تا نهضت شعوبیه و خرمدینان و قرابطه و سربداران، اخوان الصفا و محافل صوفیه و عیاران در پایگاههای شان در خان قاهها و مساجد و قهوه خانه‌ها و زورخانه‌ها همگی، نشانه و جود یک عرصه عمومی مستقل ا ز دولت و خانواده در جامعه ایرانی دوران کهن و قرون وسطا هستند. در قرون جدید نیز جنبش تنباکو و انقلاب مشروطیت و نهضت ملی شدن صنعت نفت همه بر پایه تشکلهای مدنی بوجود آمدند و انجمنهای صنفی و محلی و دینی مستقل از دولت، نقشی تعیین کننده نه فقط در گردش چرخ‌های اقتصاد که در تحولات سیاسی و اجتماعی‌ ایفا کردند. در درون همین مجامع صنفی و دینی و سیاسی بود که افکار عمومی شکل می‌گرفت و تحول پیدا می‌کرد.
به لحاظ نظری هم متفکران و فلاسفه اجتماعی نظیر فارابی و ابن مسکویه، رازی و... هر یک فرض وجود جامعه مدنی مستقل از دولت و مبنی بر توا فق میان افراد و منافع و مصالح مشترک را طرح کردند، هرچند در دوره‌ای که می‌زیستند، تحقق آن را ناممکن و دور از دسترس می‌دیدند.

5️⃣ غرب مسیحی و جامعه مدنی
جامعه مدنی آن گونه که در غرب چه در یونان و روم باستان و چه در عصر جدید شناخته و مطرح گشته است نهادی دنیوی و زمینی است، جامعه مدنی از فعالیتهای عملی و خردمندانه انسانها برای اداره سرنوشت خود بر روی زمین، پدید می‌آید، پایه‌های آن بر منافع و مصالح مشتری که توسط جمع درک و شناخته می‌شود و حقوق و آزادیهای فردی و طبیعی که هم فرد و هم دیگران از آنها آگاهند و بدان احترام می‌گذارند و قوانین و راههکارهایی که بر اساس خرد جمعی تعیین و به توافق بین الاذهان می‌رسد، استوار است. از این بابت دین به عنوان نهادی که ریشه در آسمان و ماوراء طبیعت دارد و به امور مقدس و حیات غیرمادی افراد می‌پردازد و بیشتر به آخرت نظر دارد و قوانین و مقررات آن از مرجعی بیرون از عقل و اراده بشری صادر شده ا ست و مبنی بر تعبد و اطاعت بی‌قید و شرط نه توافق مشروط است، ربطی با جامعه مدنی ندارد.
پیدایش جامعه مدنی در دوران جدید با استقلال عرصه عمومی از سلطه و مداخله دولت و کلیسا (نهاد دین) همراه بود. در قرون وسطی روابط میان مردم و حتی عرصه حقیقی افراد در نظارت مستقیم نهادها و عقاید دینی قرار داشت. مردم بندگان کلیسا به شمار می‌رفتند و رفتار آنها تابعی بود از ارزشها و مقررات و سنتهایی که ر هبران دینی تعیین می‌کردند، دین بر احساسات و ابتکار مردم نیز تسلط داشت، وجدان و اراده آنها را مقهور و تابع به خود کرده بود. لذا تشکیل جامعه مدنی به معنا دنیوی شدن امور و جایگزین کردن قوانین موضوعه و توافق شده بر اساس خرد جمعی به جای قوانین آسمانی بود، بی دلیل نیست که ردپای جامعه مدنی را در یونان و روم باستان دور از عصر روشنگری که جامعه بویژه عرصه عمومی و دولت از سلطه مذهب و نهادهای دینی آزاد بود و شهروندان خود در باره سرنوشت جامعه خویش تصمیم می‌گرفتند و خرد جمعی را معیار شخصی و گزینش قرار می‌دادند، جستجو می‌گردد.

۰ نظر ۱۲ تیر ۰۱ ، ۰۰:۳۰
شیخ محمد سبحانی

 

🔻بنیاد نظری استمرار طلبی  
 بی هیچ مبالغه ای می‌توان ادعا کرد از دهه‌ی هفتاد تاکنون، حسین بشیریه یکی از مهمترین ایدئولوگ‌های اصلاح‌طلبان ایران بوده است. وی بی اینکه مستقیماً وارد کارزارهای سیاسی دو جناح شود، از‌راه نوشته ها و ترجمه های خود در جایگاه آموزگار اصلاح‌طلبان کار کرده است. بر همین پایه، با نگاه به یکی از آخرین ترجمه‌ او می‌توان به رمزگشایی رفتارهای سیاسی اصلاح‌طلبان، به‌ویژه کردارهای گفتاری ایشان، دست‌کم در یک دهه‌ی اخیر پرداخت. کتابی با عنوان : بهیموت لویاتان را آموزش می‌دهد: تربیت سیاسی در اندیشه‌ی هابز - نوشته‌ی جفری ووگان (1395). 

این بار بشیریه برای آموزش سیاسی اصلاح‌طلبان، توصیه می‌کند اصولی را به کار ببندند که هابز برای «تربیت سیاسی مردم» تجویز کرده است و الحق اصلاح‌طلبان و اعتدالیون در چند سال اخیر ثابت کرده‌اند که شاگردان خوبی برای بشیریه هستند. 

توضیح و تشریح و تجویز این اصول را در مقدمه‌ی مترجم و متن کتاب می‌توان مشاهده کرد. خواننده‌ی علاقمند می‌تواند با مرور مقدمه‌ی مترجم و در نظرآوردن رفتار سیاسی اصلاح‌طبان در سال‌های اخیر، تصوری از آخرین فاز حیات اصلاح‌طلبان ایرانی پیدا کند. از دی ماه 96 به این سو، روشن شده است که مقدمه‌ی بشیریه بر کتاب جفری ووگان آواز اصلاح‌طلبان بوده است: 

1) القای ترس از هرج و مرج برای پیشگیری از هر حرکتی برای تغییر وضع موجود. جفری ووگان: «آموزه‌ی اصلی در تربیت سیاسی از دیدگاه هابز القای ترس است... از نظر هابز، ترس احساس و انگیزه‌ای سودمند و در حقیقت مهم ترین انگیزه و احساس سیاسی است.» (ص. 19) از این دیدگاه، ترس از هرج‌ومرج مهم‌ترین شکل ترس است که باید برای «واداشتن مردم به تبعیت از حاکمان» به کار برود، 

2) مبارزه با تفکر و تلاش برای القای عقیده‌ای واحد. بشیریه: «هدف اصلی در تربیت سیاسی ایجاد وحدت نظر و وفاق در سایه‌ی عقیده‌ای عمومی است.» (ص.10). ولی از دیدگاه هابز این «عقیده و نظر» هیچ ربطی به تفکر ندارد: همان‌گونه که ووگان نوشته است باور عبارت است از: «اندیشه‌ای که مبنای پذیرش آن چیز دیگری جز عقل و استدلال باشد... . چون مردم می‌توانند بدون داشتن شیوه‌ی تعقل و استدلال یکسانی، به امر واحدی عقیده داشته باشد ...» و «مزیت عقیده و نظر از منظر بحث حاضر در آن است که مبنای آن عقل و تعقل نیست» (ص. 85-84).

3) برای القای ترس و عقیده‌ی واحد فارغ از تعقل باید به دروغ و فریب متوسل شد. «از نظر هابز حتی گاه اعتقاد به خلاف حقیقت تاریخی و یا بهره‌برداری از افسانه‌ها می‌تواند به حال نظم و آرامش سودمندتر از بیان حقایق تاریخی باشد. حتی اگر وضع طبیعی به معنای تاریخیِ آن هیچگاه وجود نداشته باشد، باز بهتر است تصویری تاریخی و باور کردنی از آن به دست دهیم.» (ص. 13) بشیریه با اشاره به این نکات وظیفه‌ی اصلاح‌طلبان در مقام «مربیان و کارآموزان سیاسی» روشن می‌کند: «کار اصلی مربیان و کارآموزان سیاسی بازی‌کردن با افکار و عقاید مردم و شکل‌دادن به آن‌ها صرفا به‌منظور پرهیز از بازگشت به وضع طبیعی و جنگ و ستیز، و پاسداری از نظم و آرامش و دولت است.» (صص. 14-13)

 با توجه به این‌که بشیریه در جملات پیشین توضح داده است که این «وضع طبیعی» افسانه‌ای بیش نیست، روشن می‌شود که هدف از «بازی‌کردن با افکار عمومی» صرفا حفظ حاکمیت است.

4) حفظ حاکمیت صرفنظر از این‌که چه ماهیتی دارد: غایت قصوای «فلسفه‌ی سیاسی» است. از دیدگاه هابز دولت موجود، یعنی نظام سیاسی حاکم، بهترین نظام است و «نباید برای تغییر دولت از نوعی به نوع دیگر کوشید» (ص. 18). معیار نهایی درستی و نادرستی افکار و عقاید یا خوبی و بدی اعمال میزان مساعدت آن‌ها به ثبات نظام سیاسی موجود است. (ص. 87).

۰ نظر ۰۹ تیر ۰۱ ، ۱۵:۱۶
شیخ محمد سبحانی

 

📌نادرستی توجیه اخلاقی دین با نظریه ناظر آرمانی و نسبی گرایی فرهنگی؛ 

برخی احکام دینی به مانند برده داری و جهاد ابتدایی و مجازات اسلامی بر اساس فرهنگ و عقلانیت مدرن مورد پذیرش نبوده و خلاف انسانیت و اخلاق تلقی می‌گردد. روشنفکران دینی به مانند همیشه در کشاکش میان عقلانیت مدرن با احکام اسلامی به دنبال دفاع از اسلام هستند در حالی فرهنگ اومانیسم و عقلانیت مدرن نیز مورد نقد بنیادین قرار نگیرد. 

روشنفکران دینی در مبنا فلسفی با متفکران سکولار همراهی دارند که شناخت حسن و قبح افعال و تطبیق آن بر مصادیق جزئی بوسیله عقل مستقل ممکن و مجاز است و شریعت گرایی در اخلاق را نمی‌پذیرند. در مقابل این گروه ، مسلمانان سنتی ملاک اخلاق خوب و بد را شریعت می‌دانند. به عبارت دیگر مسلمانان سنتی هر چند در عمل سکولار و تابع منافع جامعه مذهبی باشند؛ اما فرادینی بودن اخلاق را نمی‌پذیرند.   
روشنفکران اسلامی برای توجیه آن دسته از احکام اسلامی که آن را غیر اخلاقی می‌پندارند به دو نظریه در اخلاق سکولار یا فرادینی متوسل شده‌اند و به نوعی این دو مبنای فرا اخلاق را آگاهانه یا ناآگاهانه ترکیب نموده‌اند. این دو نظریه مطرح در فلسفه اخلاق یکی نظریه ناظر آرمانی و دیگر نظریه نسبی گرایی فرهنگی نام دارد.

پیش از ورود به بحث باید توجه داشت که این دو نظریه در بستر اندیشه سکولار مطرح شده و مبتنی بر مبانی معرفت شناختی خاص به خود است. نظریه ناظر آرمانی بیان می‌دارد که برای تشخیص حسن و قبح افعال باید خود را جای ناظر آرمانی فرض کرد که از منظر اخلاقی حکم ارزشی و هنجاری صادر می‌نماید. بنابر این نظریه هر کس دانش کافی را داشته باشد ، می‌تواند خود را در این منظر قرار دهد و بر خلاف نظر شریعت گرایان این منظر به پیامبران اختصاص ندارد ؛ بلکه بایست رفتار و گفتار پیامبران با معیار فرادینی اخلاق و نظریه ناظر آرمانی مورد قضاوت قرار گیرد.

اشکال مهم در این نظریه آن است که این نظریه برای تشخیص حسن و قبح افعال کارایی و کفایت ندارد. توضیح آنکه در میان نظریات مطرح در فرا اخلاق برخی ملاک تشخیص اخلاقی و غیر اخلاقی بودن فعل هستند و برخی دیگر تنها به ما توصیه می‌کنند که ملاک مورد نظر را به صورت عادلانه بکار بگیریم. 
برای نمونه نظریه فایده گرایی به طور ساده بیان می‌کند که هر کاری که بیشترین سود ممکن برای بیشترین افراد را داشته باشد اخلاقی و هر کار که ضرر آن از فایده بیشتر شود غیر اخلاقی است. اما قاعده زرین اخلاق که در صورت بندی عامیانه می‌گوید هر چه برای خود می‌پسندی برای دیگران هم بپسند خود به خود نمی‌تواند ملاک تشخیص اخلاقی یا غیر اخلاقی بودن یک فعل باشد و تنها به عدالت در مقام تطبیق یک موضع اخلاقی نظر دارد. برای مثال بعد از تشخیص غیر اخلاقی بودن ظلم با ملاک معتبر فرا اخلاق ، قاعده طلایی به ما می‌گوید همانطور که نمی‌پسندی دیگران در مورد تو ستم کنند ، تو نیز به دیگران ستم نکن. 
حال باید دید که نظریه ناظر آرمانی از کدام دسته است. اکنون یک فرد واجد شرایط خود را بجای ناظر آرمانی نشانده و می‌خواهد قضاوت نماید ؛ آیا همینکه خود را در منظر آرمانی و اخلاقی فرض کند برای تشخیص درستی یا نادرستی کشتن بیمار مرگ مغزی برای درمان دیگران با پیوند اعضا ، کافی است؟ به نظر می‌رسد حتی ناظر آرمانی نیز نیازمند ملاکی است که به روشنی اخلاقی یا غیر اخلاقی بودن افعال را بوسیله آن تشخیص دهد و قرار گیری در جایگاه ناظر آرمانی برای این منظور است که قضاوت اخلاقی جانبدارانه و جزم اندیشانه و ناسازوار نباشد.

بنا بر آنچه گفته آمد نظریه ناظر آرمانی برای تشخیص اخلاقی یا غیر اخلاقی بودن نوعی از عمل کافی نیست. حال باید دید که روشنفکران اسلامی چگونه از این نظریه برای توجیه عملکرد پیامبر اسلام و دستورات صریح قرآن استفاده می‌کنند. روشنفکران دینی مدعی می‌شوند که احکام پیامبر اسلام به جهت علم و عدل پیامبر که از اعتقادات مسلمین است کاشف از منظر آرمانی است. در نتیجه پیامبران ناظر آرمانی هستند و گفتار و رفتار ایشان همه بر اساس نظریه ناظر آرمانی توجیه می‌گردد.

در نقد این نظریه جدید که از خواستگاه نظری خود جدا شده مطالبی قابل عرض است. در نتیجه بازگشت این نظریه به نظریه شریعت گرایی است. اگر در زمان کنونی که به گفته روشنفکران دینی برخی احکام اسلام غیر اخلاقی شناخته می‌شود ، پیامبر دوباره ظهور نماید و همان احکام را صادر کند ، این احکام اخلاقی خواهد شد و فرقی ندارد پیامبر را در موضع ناظر آرمانی یا فرستاده الهی ببینیم.

در اینجا اشکال دیگر پیش می‌آید که نظریه ناظر آرمانی اختصاص به زمانه و جامعه خاصی ندارد و ملاکی برای تشخص اخلاق به صورت عام برای تمامی تاریخ و همه فرهنگ‌ها است و اگر پیامبر اسلام همان ناظر آرمانی است پس حکم او دست کم تا زمانی که خود او آن را نسخ نکرده باقی خواهد بود.

اگر گفته شود که ما با عقل مستقل و از منظر آرمانی به این تشخیص رسیده‌ایم که اکنون احکام مورد بحث دیگر اخلاقی نیست ؛ این نتیجه حاصل می‌گردد که قضاوت از منظر آرمانی اختصاص به پیامبران نداشته و دیگران نیز در هر زمان می‌توانند از این منظر به نقد دین بپردازند.

روشنفکران دینی برای فرار از این اشکال ناچار به نسبی گرایی فرهنگی که در عرض نظریه ناظر آرمانی مطرح شده متوسل می‌شوند. بر اساس این نظریه ادعا شده آن دسته از احکام پیامبر اسلام که اکنون غیر اخلاقی شناخته می‌شود در زمانه و جامعه ایشان اخلاقی بوده است. نتیجه این نظریه تاریخ مندی دین دست کم در برخی از احکام است. این بر خلاف مطلق گرای اخلاقی است که استاندارد فرا فرهنگی دارد که میتواند به واسطه آن تمام ارزش های موجود در یک فرهنگ را نقد کرد. فرهنگ های متفاوت ممکن است در مورد آنچه که به لحاظ اخلاقی ارزشمند است و آنچه که نیست نظرات متفاوتی داشته باشند، ولی این بدان معنا نیست که آنچه واقعا در یک فرهنگ درست است در یک فرهنگ دیگر واقعا اشتباه است.

این نظریه نیز مشکل را حل نمی‌کند. نظریه نسبی گرایی فرهنگی در مورد فرهنگ‌های متفاوت در عصر واحد نیز صادق است. بر اساس این نظریه یک فعل مانند سکنگسار زناکار یا اعدام مرتدین یا کودک سربازی که در جوامع اروپایی غیر اخلاقی شناخته می‌شود در جوامع اسلامی و در فرهنگ اسلامی ممکن است اخلاقی تلقی گردد. این دقیقا عکس غرض روشنفکران دینی است که می‌خواهند جوامع اسلام را بسوی فرهنگ نوین سوق دهند و به دنبال اصلاح دین هستند. بر اساس این نظریه حتی جنایات چنگیز و هیتلر هم به سختی غیر اخلاقی شناخته می‌شود! بنا بر این روشنفکران دینی برای توجیه دین حاضرند تمامی اصول انسانیت و اخلاق را زیر پا بگذارند.
باید توجه داشت که بحث در فلسفه اخلاق است و این واقعیت بیرونی که اکثر مسلمانان هم با غیر اخلاقی بودن این احکام توافق دارند بر فرض اثبات ، نمی‌تواند مبنای فلسفی را تغییر دهد و جوامع با فرهنگ غالب اسلامی را شامل نمی‌شود. علاوه بر آن با پذیرش نسبی‌گرایی فرهنگی نیازی به استفاده از نظریه ناظر آرمانی نبود چرا که اگر پیامبران ناظر آرمانی هم نبودند ممکن بود احکام و اعمال ایشان به جهت مطابقت با فرهنگ زمانه و جامعه ، اخلاقی شناخته شود. 
نظریه نسبی گرایی بر مبانی معرفت شناسی و انسان شناسی خاصی تکیه دارد که از اساس با هرگونه اندیشه دینی در تضاد است و در فلسفه اخلاق نیز با نقدهای جدی از موضع غیر دینی مواجه شده است. نسبی گرایی بر این پیش فرض استوار است که درست و غلط اخلاقی در فرهنگ های مختلف متفاوت است. ولی این پیش فرض در واقع همان چیزی را که نسبی گرایی فرهنگی قرار است اثبات کند است.

در نهایت موضع روشنفکران دینی برای توافق میان اخلاق سکولار و احکام اسلامی از نگاه درون دینی محکوم است. دین اسلام موضعی فرامکانی و فراتاریخی برای احکام شرعی و اخلاقی خویش قائل است و روشنفکر مدعی دین نمی‌تواند این موضع بنیادین را نادیده بگیرد. رسالت پیامبران اصلاح فرهنگ است نه پذیرش فرهنگ‌های زمانه که با انسانیت و اخلاق در تضاد فرض شده است.

💠🔻 استاد دکتر سید صائب هاشمی نسب / مدرس درس خارج حوزه علمیه قم 

#اخلاق  #روشنفکری_دینی  #اصلاح_دین  #دین_شناسی

۰ نظر ۳۰ خرداد ۰۱ ، ۲۱:۲۰
شیخ محمد سبحانی

🔹 وقال الأستاذ الدکتور الهاشمی الطباطبائی فی المقرر خارج الفقه:

 

🔸حدود #ولایة #الفقیه

اما المقام الاول: فلا اشکال فیه من جهة ثبوت الولایة للفقیه فی الجملة اجماعا و نصا و القدر المتیقن منها ولایته على #القضاء.

اما اثبات سائر الولایات له کولایة الحکم فی غیر مورد التخاصم کما فی #الهلال و الولایة علی القصر و الاوقاف و علی نصب القیم و المتولی بعنوان ولایة الحاکم ففی غایة الصعوبة والاشکال

 

🔻لا یحتاج الفقیه إلى أی شئون المزید ، حتى فی الأمور الحکومة.

فالولایة المطلقة لیست إلا من شؤون الله تعالى ولا شیء غیر ذلک

۰ نظر ۱۵ خرداد ۰۱ ، ۰۹:۰۹
شیخ محمد سبحانی

 

نور شریعت:
🔻وظیفه حاکم اسلامی در برآوردن نیازهای عمومی جامعه

در ابتدای بحث باید گفت که حاکم اسلامی وظیفه دارد با توجه به منابع موجود اقتصادی نیازهای عمومی جامعه را برآورد و به سوی بر پا داشتن عدالت اجتماعی گام بردارد.

اگر حاکم اسلامی به سبب پاره‌ای از عوامل مانند:
 نبود برنامه درست اقتصادی بر اساس ارزشهای اسلامی یا مهیا نبودن زمینه پیاده شدن قانونهای مالی اسلام یا برابر نشدن قانونهای مالی اسلام با زندگی امروز یا کافی نبودن وجوه شرعی برای برآوردن نیازها و... می‌بیند، این هدف بزرگ قرآنی از راه دریافت وجوه شرعی پیاده نمی‌شود و روز به روز بر دامنه فقر و فاقه مردم افزوده می‌شود، باید برابر تشخیص اجتهادی خود و مصلحت جامعه حرکتهای اساسی و بنیادینی را برای محرومیت زدایی و به درآوردن لباس نکبت بار فقر از تن جامعه بیاغازد و از افتادن جامعه به چاه ویل ثروت اندوزان جلو بگیرد و سیستمی عادلانه برای دریافت مالیات پی بریزد تا به این هدفهای بلند جامعه عمل پوشند.
 

🔻احادیث جواز گرفتن مالیات
در متون روایی و احادیث دینی وارد شده که می‌توان در جواز گرفتن مالیات به آنها استناد کرد:

امام صادق - علیه السلام-می‌فرماید:
ولکن الله عزّوجلّ فرض فی اموال الاغنیاء حقوقاً غیر الزکاة فقال عزّوجلّ:
والذّینَ فی أموالِهِم حقٌ معلوم لِلسّائل. فالحق المعلوم غیر الزکاة وهو شئ یفرضه الرّجل علی نفسه فی ماله یجب علیه ان یفرضه علی قدر طاقته وسعة ماله.
ومما فرض الله عزوجل ایضاً فی المال من غیر الزکاة قوله عزوجل:(الذین یصلون ما اَمر الله به اَنْ یوصَل) ومَن أدی ما فرض الله علیه فقد قضی ماعلیه.[وسایل الشیعه، ۶، ص۲۷]

خداوند در مالهای توانگران حقوقی غیر از زکات واجب کرده است. 
چنان که فرموده: 
و آن کسان که در اموالشان حقّی است معلوم. این (حق معلوم) غیر از زکات است چیزی است که شخص آن را بر خود واجب می کند تا از دارایی خود بپردازد و لازم است که به اندازه توان و قدرت مالی وی باشد و از دیگر واجبات مالی غیر از زکات چیزی است که خدا فرموده: 
آن کسانی که پیوند خود را با هر که خدا فرموده باشد پیوسته و برقرار نگه می دارند. و کسی که آنچه خدا بر او واجب کرده بپردازد وظیفه‌اش را به پایان رسانده است.
  ➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰

 

🔹 اما کلام ما اینجاست ، در شرایط کنونی که اقتصاد مملکتی در بدترین وجه خود قرار دارد آیا از لحاظ شرعی و حتی قانونی جائز است که به هر بهانه ای دست در جیب مردم شود؟ ولو به اسم و بهانه ی مالیات اسلامی!
چرا حکومتی که باصطلاح به اسم اسلام و احکام شریعت برپا شده ، دست از زیاده خواهی ها و ریخت و پاش های تبلیغاتی خود نمی‌کشد؟
چرا عمال دولتی و حکومتی از تشریفات و زوائد کارکنانشان کم نمیکنند ؟
چرا در بحث مقاومت و تحمل تحریم های اقتصادی فقط مردم بار گرانی و فقر را بدوش بکشند و در عوض عمال حکومت در رفاه تام و تمام باشند؟
چرا دولت و حکومت متمرکز بر فرار های مالیات هزاران میلیاردی، که خیلی از آنها وابستگان خود عمال حکومت و از وجهی شرکت های وابسته خود دولت و حکومت هستند نمیشود؟ 
چرا معممینی که وابسته به حکومت هستند ، فقط نُک پیکانشان به سمت عامه ی مردم است؟ و از حکومت که باعث وجود این مشکلات است غافلند؟
مگر جایگاه رفیع روحانیت و مسند امامت جمعه برای برقراری قسط و عدل ، و از طرفی فریاد بر سر بی عدالتی و ظلم به جامعه نیست ؟

🔸از این رو به بیان گوشه‌ای از روایت حضرت مولانا و مقتدانا امام صادق علیهم‌السلام در رابطه با عدالت و کم شدن فاصله بین طبقات مختلف جامعه می‌پردازیم.
 
🔻لزوم کم شدن فاصله طبقاتی در کلام امام صادق علیه‌السلام 

ابوبصیر می‌گوید:
سألت ابا عبدالله- علیه السلام- عن رجل له ثمانمأَةَ درهم و هو رجلٌ خفاف ولَه عیال کثیر أَلَه اَن یأخذ مِن الزَّکاة؟ فقال:یا أَبا محمد أَیربَحْ فی دراهمه مایقوت بِه عیاله و یفضُل؟ قال:نعم. قال:کمْ یفضُل؟ قال:لا أَدری. قال:اِن کانَ یفضُل عن القوتُ مقدار نصفِ القوتُ فلا یأخُذ الزّکاة واِنْ کانَ أقلّ مِن نصف القُوت أخذ الزکاة. قال:قلت:فَعَلَیه فی مالِه زکاة یلزمه؟ قال:بَلی قال:قُلت:کیف یصنع؟ قال:یوَسّع بها علی عیاله فی طعامِهم و کسْوَتهم و یبقی منها شیئاً یناوله غیرهُم وما أَخذ مِن الزکاة فضَّهُ علی عیاله حتی یلحقهم بِالناس.[وسایل الشیعه، ج۶، ص۱۵۹]

از امام صادق - علیه السلام- سؤال کردم درباره مردی که دارایی او هشتصد درهم است و زندگی سبکی دارد و دارای نان خورِ بسیار. آیا جایز است زکات بگیرد؟ امام فرمود:یا اَبا محمد آیا به وسیله این درهم‌ها به اندازه هزینه زندگی و بیشتر به دست می‌آورد؟ گفتم:بله.امام فرمود:چه مقدار بیشتر از هزینه زندگی درآمد دارد؟ گفتم:نمی دانم. فرمود: اگر سود او به میزان نصف هزینه زندگیش باشد نباید زکات بگیرد و اگر کمتر از این مقدار باشد زکات بگیرد.گفتم: آیا در اموال وى زکات است که باید بپردازد؟ فرمود: بلى. گفتم: چه کند؟ فرمود: با آن زندگى خود را گشایش دهد در خوراک و پوشاک خانواده اش بهبود بخشد و آنچه باقى مى‌ماند به دیگران هدیه کند و زکاتى که مى‌گیرد به افراد تحت تکفل خود بپردازد تا در سطح زندگى دیگر مردمان درآیند.
می‌بینیم امام- علیه السلام- برخلاف فرهنگ موجود تنها به فراهم کردن خوراک و غذای یک شب و یک روز و یا یک ماهِ و یک سال بینوایان نمی‌اندیشد بلکه به برآوردن نیازهای حیاتی و انسانی مسلمان در سطحی برابر با دیگر مردمان می‌اندیشد. به برقراری توازن اقتصادی در جامعه و نزدیک شدن طبقات به یکدیگر نظر دارد.
🔻 بیانات استاد محقق دکتر سید صائب هاشمی نسب 

#مالیات

۰ نظر ۱۲ خرداد ۰۱ ، ۱۹:۱۹
شیخ محمد سبحانی

 

📌کلام جدید و دفاع مذهبی روز
✍️#الأستاذ_الدکتور_سید_صائب_الهاشمی_الطباطبائی 
با هجوم اندیشه مدرن و دستاوردهای علوم تجربی به جوامع اسلامی ، متفکران اهل تسنن بیشتر از همه در مواجهه با استعمارگران غربی به خصوص در هند و مصر به تضاد مدرنیته و مذهب تسنن پی‌بردند.
مسائلی چون حقوق مردم و حاکمیت، جایگاه زن در جامعه، خلقت انسان و جهان، مناسک و احکام دینی، حقیقت وحی و اعجاز، آزادی عقیده و آزادی اجتماعی، رابطه عقل و دین و.... از جمله موارد اختلاف اسلام سنی با دنیای مدرن بود.
همچنین گذشت زمان نشان داد جوامع یا افرادی که به علم جدید نزدیکتر می‌شوند بیشتر از باورهای کهن دینی فاصله می‌گیرند.
«البته کسانی که اعتقاد راستین به باور های خود ندارند و در مقابل زرق و برق های نوظهور به اشکال مختلف منفعل و اثر پذیر میشوند.»

متفکران سنی در دفاع از اسلام دو گونه واکنش داشتند:
🔹 ارائه خوانشی جدید از باورها و ارزشهای اسلامی 
🔹 برخورد سلبی با دستاوردها تجربی و اندیشه نوین 

روشنفکران دینی به دنبال ارائه خوانشی مدرن از اسلام دو شیوه را در پیش گرفتند که بوسیله یکی تعالیم مخالف با قطعیات علوم جدید و مبانی عقلانیت مدرن را توجیه کنند و بوسیله دیگری برای تعالیم اسلام توجیه قابل پذیرش برای علم و عقل مدرن دست و پا کنند. 

1- تأویل گرایی :
در حوزه معارف ، تفسیر ظاهری و سطحی مذهب تسنن از متون دینی در برخی موارد منشأ پندار تضاد میان دستاوردهای علوم تجربی و فلسفه غربی با آموزه‌های اسلام شده؛ از مسطح بودن زمین تا خلقت انسان از خاک تا نشستن خداوند بر عرش و.... نمونه‌هایی از نگاه حسی به معارف دینی است.
در رویارویی با این اشکال برخی با رویکرد باطن گرایانه سعی در تأویل متون دینی و انطباق آن با معارف تجربی داشته‌اند‌ و با اندیشه بشری به توجیه جهان بینی و انسان شناسی وحیانی پرداخته‌اند. در برخورد با دستورات عملی دین باطن گرایان اهداف وضع این قوانین و بعثت انبیاء را مورد توجه قرار دادند تا جایی که برخی قالب‌های دینی را برای زمان حاضر ناکارآمد پنداشتند.
در این رویکرد فقیهان می‌بایست به کشف اغراض تربیتی و اخلاقی احکام در زمان پیامبر ص بپردازند و متناسب با عقلانیت مدرن و مقتضیات زمان قالب‌های نوین ارائه دهند.

2- حس گرایی :
گروهی از متفکران سنی در دفاع از احکام شرعی سعی در توجیه آن با نگرش شبه ماتریالیستی داشتند. در این جریان فکری وجوب روزه برای سلامتی ، نماز برای آرامش روانی ، زکات برای رفع فاصه طبقاتی ، حجاب برای مصونیت اجتماعی ، طهارت برای بهداشت و حرمت زنا برای تداوم نسل ، ممنوعیت شراب برای جلوگیری از جرایم و هر یک از احکام واجب و حرام برای هدفی دنیایی توجیه شد. در این جهت برخی تلاش داشتند با استفاده از دستاوردهای علمی جدید و تفسیر علمی متون دینی نشان دهند که اسلام حقایق کشف شده توسط علوم تجربی را هزار سال پیش بیان کرده تا بدینوسیله حقانیت اسلام درحوزه‌های کیهان شناسی، پزشکی و... را ثابت کنند. 
 
روشنفکران دینی با پذیرش دستاوردهای علم تجربی و دنیا مدرن سعی داشند اسلام سنی را از تضاد با آن کنار بکشند. باطن گرایی اسلام را از دنیا و زندگی کنار گذاشت و حس گرایی اهداف و آموزه‌های دین را به امور حسی مورد پذیرش دنیا مدرن تقلیل داد. 

همین دو روش در واکنش به دنیای مدرن توسط کسانی که فقط به حس گرایشی، به شیعه دارند نیز در قالب دفاع مذهبی روز و کلام جدید عرضه گردید.
هر چند همه تحقیقات کلامی جدید مردود نیست اما این تحقیقات در بستر فرهنگ و عقاید امامیه کمتر مفید بوده است.
حس گرایی بکار گرفته شده در دفاع مذهبی روز با معارف شیعه همخوانی ندارد و عمده متون دینی شیعه بخاطر باطن گرایی موجود در معارف روایی کمتر از متون دینی اهل سنت با عقل مدرن ناسازگار است.

شیعی سازی علوم اسلامی بر اساس متون روایی و معارف اهل‌بیت به صورت زیر بنایی و در تمامی ابعاد لازمه پاسخگویی به مسائل جدید اعتقادی و فقهی به صورت مستقل و بدون انفعال یا جزم اندیشی است. البته در این میان تفسیر معصومانه از حقایق دینی که اکنون جامعه بشری از آن محروم است در کنار نوآوری در تحقیقات تجربی می‌تواند در پاسخ بسیاری از پرسش‌ها مؤثر باشد.

📌برشی از مباحث کلامی محقق مدقق استاد دکتر سید صائب هاشمی نسب 

#کلام  #دین_شناسی  #روشنفکری_دینی #اهل_سنت

۰ نظر ۰۷ خرداد ۰۱ ، ۰۲:۲۴
شیخ محمد سبحانی

 

📌 حقوق ناگفته مردم

از حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) روایت شده است: "... خداوند متعال برای ولایت امر شما و جایگاهی که مرا نسبت به شما بخشیده، حقّی برای من بر گردنتان نهاده است؛ و شما نیز بر گردن من حقّی دارید، آن چنان که من بر شما حقّ دارم ... هیچ حقّی برای کسی نیست؛ مگر آن که تکلیفی هم بر گردن او است و هیچ تکلیفی بر عهده کسی نیست، مگر آن که حقّی نیز دارد و اگر روا بود که کسی حقّی داشته باشد؛ ولی حقّی بر عهده او نباشد، تنها خداوند چنین بود؛ نه آفریدگانش؛ چرا که قدرت او بر بندگانش غالب و در هر چیزی که قضای او _از هر نوع و به هر گونه_ بر آن جاری شود، عدالتش ثابت است؛ امّا [او نیز چنین نیست] حق خود بر بندگان را این قرار داده که اطاعتش کنند و در عوض بر خود لازم کرده که به آنان پاداش نیکو دهد ... و از جمله حقوقی که برای خود وضع کرده، حقوقی است که برای هر یک از مردم بر دیگران واجب نموده و هر یک از آن حقوق را در برابر حقّی دیگر قرار داده است؛ به گونه ای که هر یک از آن ها موجب حقوق دیگر است و هیچ یک بدون دیگری واجب شمرده نمی شود؛ پس بزرگترین حقی که خداوند لازم گردانیده، حق حاکم بر مردم و حق مردم بر حاکم است. فریضه ای است که خداوند برای هر یک، بر دیگری واجب شمرده است ..."

📚مصدر:
 الکافی، ج۸، ص۳۵۲ (سند: علی بن الحسن المودب، عن أحمد بن محمد بن خالد، وأحمد بن محمد ، عن علی بن الحسن التیمی جمیعا، عن إسماعیل بن مهران قال: حدثنى عبدالله بن الحارث، عن جابر، عن أبی جعفر (ع) قال: خطب أمیر المؤمنین (ع) الناس بصفین ...)

🔸 امروزه بیشتر کسانی که از حکومت دینی سخن می گویند، تنها بر حقّ حاکم و تکلیف مردم اصرار دارند و از حقوق عظیم مردم و تکلیف بزرگ حاکم، چشم می پوشند. با وجود همه منازعات کلامی و فقهی _اگر حقّ شرعی حکومت را برای غیر معصوم مفروض بدانیم_ باز هم مطالبه حقّ، بدون اداء تکلیف، وجهی ندارد. مَثَل اینان، همان است که خداوند فرموده: "بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ. وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ. الَّذِینَ إِذَا اکْتالُوا عَلَى النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ. وَ إِذا کالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ. أَ لا یَظُنُّ أُولئِکَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ. لِیَوْمٍ عَظِیمٍ ..."
با این که غالب حقوق شرعی مردم در قانون ما، لحاظ نشده و اساساََ مردم اطلاعی از آن ندارند؛ همان حقوقی هم که در قانون _درست یا نادرست_ به نفع مردم تعریف شده، در مقامِ اجراء تعطیل می شود.

⭕ پی نوشت:
بدترین چیزی که در حوزه ی دین و جایگاه اجتماعی روحانیت اتفاق افتاد ، این بود که بخش قابل توجهی از جمعیت روحانیت ، بجای مقابله با انحراف و جانبداری از حقوق مردم ، در مقام توجیه گر ظاهر شدند و اینگونه برآمدند که اگر شعار های فریبنده و فرامین فُلانکس اجرا میشد ، اوضاع اینگونه نبود..... چراکه مردم دیدند که صاحبان آن شعار های زیبا هم بروی کار آمدند و هیچ نکردند.

📌برشی از مباحث استاد محقق دکتر سید صائب هاشمی نسب 

۰ نظر ۱۶ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۰:۵۴
شیخ محمد سبحانی


🔷 #ولایت ، امتیاز ویژه ی برگزیدگان الهی (صلوات الله علیهم اجمعین)

#شرک_در_ولایت

در ضمن روایتی طولانی ابو حمزه ثمالی از امام باقر علیه السلام نکات مهمی در مورد روی برگرداندن از اوصیای راستین (علیهم السلام) و پیروی والیان باطل بیان شده که خلاصه ای از آن ها تقدیم می شود.

▪️«خداوند امر خود را به احدی از مخلوقاتش- چه فرشته یا پیامبری- واگذار ننموده، بلکه توسط فرشته ای، پیامبری فرستاده و او را مأمور ساخته است که با علمی که در اختیار او نهاده شده، بندگان را به آنچه خداوند می پسندد، راهنمایی کند».

✔️«هنگامی که شهادت پیامبر (صلی الله علیه و آله) نزدیک شد، خداوند به ایشان وحی فرمود: 
مدّت نبوّتت به آخر رسیده است، پس علم و یادگارهای نبوّت را به علی بن ابی طالب علیه السلام تحویل بده. زیرا من هرگز این علم و میراث پیامبری را از نسل تو قطع نخواهم کرد، همچنان که در خاندان انبیای گذشته (علیهم السلام) قطع نکردم».

▪️«پس این فضیلت انبیاء و اولیاء و خلفای الهی (علیهم السلام) است، که والیان امر خدا و اهل فهم علوم الهی هستند. پس هر کس پیرو آنان باشد نجات خواهد یافت،و هر کس ولایت و #علم الهی را در مورد غیر برگزیدگان خداوند و خاندان پیامبری قرار دهد، با امر خداوند عز و جلّ مخالفت کرده است؛ 
⬅️ جاهلان و متکلّفان بی هدایت را والیان امر خدا قرار داده و گمان کرده اند که اینان اهل دریافت علم الهی اند! 
از وصیّ راستین #منحرف گشته و فضل خدا را در جای خود قرار نداده اند، پس گمراه شده و پیروان خود را گمراه کرده اند، و روز قیامت برای اینان حجّتی نیست. بلکه حجّت فقط در میان آل ابراهیم (علیهم السلام) است.»

▪️«خداوند متعال اهل بیت پیامبر (صلوات الله علیهم اجمعین) را پاک ساخته و برایشان اجر مودّت قرار داده و ولایت را برایشان جاری ساخته است...
پس از همان افرادی که ولایت و طاعت و مودّت و علم خدا میان آن هاست پیروی کنید و از آنان بیاموزید، که شما را خدا می رسانند. و از غیر راه ایشان، هیچ ولایتی به خداوند متّصل نمی شود.
پس هر کس اینگونه بود بر خداوند است که گرامیش بدارد و عذابش نکند.
و هر که از راهی غیر آنچه امر خداست نزد او آید، بر خداوند است که ذلیلش نموده و عذابش کند...».

◀️منبع: کمال الدین ص ۲۱۸، کافی ج ۸ ،۱۱۷

📌برشی از مباحث استاد محقق دکتر سید صائب هاشمی نسب

۰ نظر ۰۸ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۱:۵۱
شیخ محمد سبحانی

 

📌انتظار بشر از #دین و #فقه 

انتظارات #معقول و منطقی از دین در حقیقت همان اهداف خداوند از نزول دین را تشکیل می‌دهند. بین انتظارات معقول و موجه از دین و قلمرو دین ارتباط مستقیمی بر قرار است ، بدین معنا که ما موظفیم انتظارات خود از دین را با قلمرو دین موزون و هماهنگ کنیم. انتظار اینکه دین یا #وحی جای #عقل و #تجربه بشری را بگیرد و مشکلات #علمی و #فرادینی بشریت را نیز حل کند انتظاری است نامعقول و ناموجه و غیرمنطقی ؛ زیرا چنین انتظاری از دین به خصوص در غیبت #امام معصوم و صاحب وحی امکان پذیر نیست. قلمرو دین را از روی انتظارات نامعقول بشر از دین نمی‌توان تعیین کرد. دین در حقیقت و اصل خود برای برطرف کردن نیازهای دینی آدمیان نازل شده نه برای برآوردن همه نیازها آنان. انتظار معقول از دین انتظاری است که از رهگذر دین برآورده شدنی است. بگذریم از اینکه ، تحقق این امر نیز در گرو این است که آدمی هنجارهای عقلانی را در فهم و #تفسیر دین و در عمل به دین مراعات کند. چیزی که خداوند از مؤمنان می‌خواهد این است که #عقاید و #اخلاق و #احکام الزامی دین را تصدیق و مراعات کنند ، اما در مواردی که خدا حکم الزامی ندارد ، مؤمنان آزادند امور فردی و #اجتماعی خود را بر اساس عقل و تجربه و #برنامه ریزی علمی سامان دهند. 
بنابر این ما موظفیم انتظارات خود از فقه و فقیهان را با غایت و کارکرد فقه و #تخصص فقهی موزون و هماهنگ کنیم. فقه راه حل همه #مشکلات بشر نیست و به تنهایی سعادت دنیا و آخرت مسلمانان را تأمین و تضمین نمی‌کند ، بلکه بر #عکس اگر فقه جای علوم دیگر مثل عقاید و #حقوق و اخلاق و #مدیریت و #سیاست و #اقتصاد را بگیرد دنیا و آخرت مسلمانان را تباه خواهد کرد. چنین انتظاری از فقیهان ناموجه و نامعقول است. نظریاتی که از سوی فقیهان در راستای پاسخگویی به چنین انتظاراتی ابراز می‌شود ، در حقیقت اظهار نظر فقهی و تخصصی نیست. تطبیق احکام فقهی بر موضوعات و اوضاع و احوال خاص در عالم خارج و نیز احراز شرایط فعلیت آن احکام ، از قلمرو تخصص فقهی بیرون است. #فقیه از آن نظر که فقیه است حق ندارد درباره موضوعات خارجی و #علوم_انسانی اظهار نظر کند ، یعنی اظهار نظر او در این مورد #مستند به #شرع نیست و دیگران هیچ الزامی در پیروی از این گونه اظهار نظرها ندارند.

🔻برشی از مباحث #استاد_محقق_دکتر_هاشمی_طباطبائی

۰ نظر ۰۱ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۵:۱۵
شیخ محمد سبحانی

 

💠 دین شناسی علمی و تطبیقی

#علم #دین_شناسی  

علم ادیان یک علم تجربی و استقرائی و با روش توصیفی و تحلیلی و با تاکید بر سیر تاریخی و مقایسه ی سنت‌های دینی است. این علم از یک نظر، معرفتی درجه دوم است، یعنی به داوری و ارزش گذاری و تعیین حق و باطل ادیان نمی‌پردازد و هدف آن بیشتر فهم و توصیف و تحلیل است تا توجیه و دفاع از یک نظام اعتقادی و سنت دینی خاص. در این روش دین و باورها و مناسک مربوط به آن، به طور بی‌طرفانه مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد، در این رویکرد، دین با ملاک‌هائی سنجیده می‌شود که مربوط به خود دین نیست بلکه از بیرون دین گرفته شده و به عبارتی محصول عقل و تجربه بشر می‌باشد. در این رویکرد، که به مطالعه بیرونی مُصطلح گشته است محقق این قصد و انگیزه را ندارد که تا می‌تواند دین مورد مطالعه‌اش را از شبهه‌ها و ایرادها منزّه سازد و آن را عقلانی و موجّه نشان دهد بلکه در مطالعاتش با بی‌طرفی، به بررسی امتیازات مثبت و منفی آن دین می پردازد. روش دین‌شناسی تطبیقی، مطالعه بیرونی و بیطرفانه دین است.

 

این رشته از جهاتی با کلام یا الهیات یا علوم دینی بمعنی سنتی متمایز است:

الهیات یا علوم دینی همواره نگاه درونی به خود دارد بدین معنا که در تمامیتش یک پدیده اجتماعی- فرهنگی و بشری تلقی نمی‌شود؛ بلکه برعکس، منشأ آسمانی و فرابشری دارد حقیقت تامّه را در قالب دستورات و اعتقادات نشان می‌دهد و دیگران را بدان فرا می‌خواند. از این رو می‌توان عناصری در آن یافت که با عقلانیت بشر لااقل به معنی مدرن کلمه سازگار نباشد. الهیات یا علوم دینی حتی وقتی به تبیین دین می‌پردازد، تبیین علمی نمی‌کند بلکه بیان می‌کند؛ زیرا همواره خود بخشی از آن چیزی است که آن را بیان می‌کند به عبارت دیگر عقلانیت در خدمت تعمیم و وضوح آموزه‌های دینی است، بنابراین الهیات یا علوم دینی به معنی جدید کلمه علم نیستند. در حالی که دین تطبیقی یا همان دانش ادیان، یک رشته علمی محسوب می‌شود و دانشی بشری بوده و آموزه‌های آن باید تابع همه قوانین منطقی و علمی باشد. ولی الهیات و علوم دینی، علم به معنای جدید محسوب نمی‌شوند؛ چرا که با ملاک‌های جدید امروز، علم به دانشی می‌گویند که پدیده‌ای بشری بوده و با قوانین علوم تجربی سازگاری داشته و از قواعد علمی و منطقی موجود در علم تجربی تبعیت نماید. در حالی که چنین نبوده و علوم دینی پدیده‌ای آسمانی و فرابشری تلقی می گردند که خود دارای قواعد و زبان مخصوص به خود می‌باشد.

زبان الهیات بیانی است نه تبیینی ؛ زبان الهیات همان زبان دین است نه درباره دین ؛ الهیات یا کلام با خدایی که فراسوی این دنیا و انسان است، سخن می‌گوید، درحالی که مطالعات دینی جدید تکیه بر خدایی فراتر از عالم نمی‌کند. بنابراین زبان الهیات یا کلام سنتی زبان تمثیلی و مبتنی بر وحی است ولی مطالعات دینی جدید زبانی مشابه زبان علوم اجتماعی دارد و دین را همچون اسطوره و خرافه در بستر تاریخی-اجتماعی مورد مطالعه قرار می‌دهد نه همچون وحی آسمانی. 

به بیان دیگر الهیات گزاره‌هائی را به عنوان حقایق موجود در عالم هستی، بیان می‌دارد از خداوند و موجودات مجردی سخن می‌راند که فراتر از دنیا و عالم مادی است و پیرو و محکوم به قوانین مادی نبوده و با هیچ یک از قواعد مادی قابل توجیه نمی‌باشد؛ و نیز مجموعه مناسک و اعمالی را به انسان توصیه می‌کند تا در زندگی این جهانی به کار ببندد؛ در حالی که مطالعات دینی جدید، از گزاره‌هائی حکایت می ‌کند که ملت‌های گوناگون بدان اعتقاد دارند و مناسک و آئین‌هائی را گزارش می‌دهد که ملت‌های مختلف به اجرا در می‌آورند و گاهی اوقات به حالت‌هائی خاص نائل می گردند. مطالعات دینی جدید، اعتقادات و مناسک و حالت‌های خاص اهل یک دین را گزارش کرده و به توصیف آن می‌پردازد و گاهی اوقات به بررسی و تبیین این عقاید و مناسک و اعمال می‌پردازد.

 

در این روش استقرا ملاک شناخت ادیان قرار می‌گیرد. نتایج در این روش تنها درباره مورد پژوهش در زمان پژوهش موجه است. از آن جا که شناخت همه فرهنگ‌های دینی برای محقق ممکن نیست. پژوهشگران دین شناسی تطبیقی ناچار مشابه علوم تجربی به تعمیم متوسل می‌شوند و حکم جزء را به کل نسبت می‌دهند. هر چند در علوم طبیعی این روش درست باشد اما در شناخت پدیده‌های مرتبط با انسان از جمله دین موجه نیست. ادیان یا منشأ انسانی دارند یا توسط انسان‌ها گسترش یافته‌اند. 

نگاه علمی نسخه‌های اصیل ادیان را از نسخه‌های تحریف شده و تقلبی تفکیک نمی‌کند و همه را در یک سطح از اعتبار و اصالت لحاظ می‌کند. همین باعث می‌شود که خصوصیات یک نسخه یا خوانش نامربوط به حقیقت دین را به تمامی ادیان و مذاهب تعمیم دهد و زمینه قضاوت ارزشی درباره کلیت ادیان و مذاهب بر اساس داده‌های ناقص از یک نسخه و خوانش را فراهم نماید. در این روش با نفی منشأ الهی برخی ادیان هر دین متأثر از فرهنگ زمانه و ادیان گذشته فرض می‌شود.

 

📌برشی از مباحث استاد محقق دکتر سید صائب هاشمی نسب 

۰ نظر ۲۹ فروردين ۰۱ ، ۰۷:۵۵
شیخ محمد سبحانی