استاد محقق دکتر سید صائب هاشمی نسب

نور شریعت ( محلی برای نشر آراء فقهی و اصولی، مباحث درسی و تألیفات علمی)

استاد محقق دکتر سید صائب هاشمی نسب

نور شریعت ( محلی برای نشر آراء فقهی و اصولی، مباحث درسی و تألیفات علمی)

 

📌حسن و قبح عقلی و قاعده ملازمه 
#استاد_دکتر_هاشمی_طباطبائی

روشن است که تنها مبنای احکام فرعی ، جعل و اعتبار شارع است که عقل به صورت مستقل راهی بدان ندارد ؛ ولی به ادعای برخی دلیل قطعی عقل به انضمام قاعده ملازمه می‌تواند حکم شرعی را کشف کند. عقل نخست بر اساس مستقلات عقلیه به حسن یا قبح کاری پی‌ می‌برد و سپس با انضمام دلیل دیگر که همان تلازم حکم عقل و شرع است ، پی می‌برد که شارع نیز این کار را حسن یا قبیح می‌داند. بنابر ادعا حکم عقل در اینباره از انواع عقل نظری است که بیانگر واقعیتی دیگر یعنی اعتبار شارع است. 
برخی بر این عقیده‌اند که با اثبات حسن و قبح عقلی ، ملازمه حکم عقل با حکم شرع نیز ثابت می‌شود و نیاز به استدلال جداگانه ندارد. ولی بیشتر علما ، این دو بحث را مستقل می‌دانند ؛ چنان که برخی حسن و قبح عقلی را قبول می‌کنند ولی ملازمه بین حکم عقل و شرع را قبول ندارند. 
به عقیده منطق دانان از گزاره‌های توصیفی که در مورد امور واقع بحث می‌کنند و محمول به کار گرفته شده در آن‌ها از نوع اخباری است نمی‌توان احکام اخلاقی استنتاج نمود که محمول آن‌ها از نوع ارزشی و انشائی است و به عکس از احکام ارزشی نیز نمی‌توان گزاره توصیفی استنتاج کرد. 
شناخت و التزام خداوند به حسن و قبح افعال مستلزم این نیست که خداوند باید بندگان را به آن افعال مکلف گرداند و به فرض که خداوند بر اساس کمال اخلاقی باید بنابر حسن و قبح ذاتی افعال حکم کند مستلزم این نیست که این تکلیف به وقوع پیوسته و حکمی جعل شده باشد. 
هر گاه از طرف شارع امری صادر شود ، عقل می گوید حتما متعلق آن داری جهت حسن است و هر گاه نهیی از طرف ایشان صورت گیرد، حتما متعلق آن دارای قبح است. زیرا شارع مقدس حکیم است و عالم را بر اساس حکمت آفریده و اداره می کند و فعل او در جهت کمال است. 
اما در طرف مقابل مساله کلیت ندارد. درست است که آنچه حسن ذاتی دارد و عقل هم درک کرده است نزد خداوند حسن و آنچه قبح ذاتی داشته و عقل نیز آن را درک نموده است نزد خداوند ناپسند است اما این واقعیت از نظر منطقی ارتباطی به تکلیف یا عدم تکلیف بندگان از جانب خداوند بر اساس آن حسن و قبح ذاتی ندارد.
فقیهان و متکلمان مسلمان تصریح دارند که عقل جز در موارد اندک حکم قطعی به حسن و قبح ذاتی نمی‌کند که قاعده ملازمه در این موارد کلی مثل وجوب عدل و حرمت ظلم نمی‌تواند برای تفریع این قواعد در احکام دیگر کافی باشد. قواعد فقهی با یکدیگر تزاحم دارند و به فرض پذیرش وجوب عدل و حرمت ظلم به واسطه قاعده ملازمه در تشخیص فروع این قاعده امکان تزاحم بسیار است که مانع از تشیخص قطعی حکم در فروع می‌گردد.
عقل نمی‌تواند تمام مصالح و مفاسد و علل احکام را درک کند. نهایت چیزی را که عقل درک می‌کند ، بعضی از خصلت‌های نیکو یا ناپسند حکم است یا برخی از علل تشریع و قواعد منطبق بر حکم است. ولی چه بسا این حکم جهات دیگری در واقع داشته باشد که معارض و مزاحم با برخی ملاک‌ها و قاعده‌ها باشد و عقل آن مزاحمات و موانع را در نیافته باشد. در نتیجه حکمش را بر اساس مصلحت یا مفسده‌ای صادر کند که مناط حکم شرعی نبوده است. 
از این روست که بسیاری قبایح عقلی در شریعت حرام نیستند و بسیاری از محاسن عقلی در شریعت واجب نشده‌اند. وقتی احکام شرعی در انحصار اراده و اعتبار شارع باشد، محال نیست آن موردی که عقل حسن یا قبح آن را درک کرده ، از مواردی باشد که شارع درباره آن سکوت کرده و حکمی جعل نکرده است. هیچ کس نمی‌تواند مدعی شود که بر تمامی عوامل مؤثر در اراده پروردگار و جعل احکام احاطه دارد. 
امروزه بحث حسن و قبح عقلی در موارد بسیاری با شبهه مواجه است که از آن جمله شبهات مربوط به خلق شرور و عدل الهی و عذاب اخروی است. این شبهات با بیانات و اقسام مختلفی مطرح شده‌اند که ایمان دینداران معتقد به حسن و قبح عقلی را با چالش جدی مواجه ساخته است و پاسخ قانع کننده به این شبهات جز با اعتراف به نقصان عقل بشر در تشخیص حسن و قبح و مصالح و مفاسد ممکن نیست به خصوص که برخی عقاید یا احکام مشترک و ضروری ادیان با صفات اخلاقی خداوند ناسازگار عنوان شده است.

۰ نظر ۱۸ فروردين ۰۱ ، ۰۶:۲۴
شیخ محمد سبحانی

 


🔹سلام علیکم و رحمةالله

بانوان مکرمه اگر واقعا برایشان میسر نباشد که کفارات را بپردازند ، این کفارات از عهده شان ساقط است.
اما اگر بخشی از نفقه ی ماهانه را بتوانند صرف کنند ، واجب است که بپردازند ، چراکه خیلی از اوقات مبالغ کفارات، مبلغ قابل توجهی نیست.
اگر هم شوهر راضی باشد،
می‌توانند از مال او بپردازند.

الله اعلم

۰ نظر ۱۵ فروردين ۰۱ ، ۰۱:۲۸
شیخ محمد سبحانی

 

 

📌تحفه شعری تقدیم به امیر مومنان علیه السلام

بمناسبت فرارسیدن ماه مبارک رمضان

🔰 (به جماعت نادانی که ذکر فضائل اهلبیت

سلام الله علیها را باعث تفرقه میدانند، گوش فرا ندهید.)

🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻

طالب عشقم ولی راهم ز رَه زن ها جدا
عاشقان را با نجاست های دنیا جنگ ها

با دل و جان نوکرم، بر او بَرَم هردم پنا
نوکرِ او را بکل از این و آن صد انقطا

چاکری صد البته ، ننگ و همی باشد جفا
گر براه او بشد ، صد لطف و صد صدها صفا

در همه اعصار عمر  و ، در همه ایام وقت
جز علی و آل را هرگز نباشد پابجا

عاشقی باید بکرد و جان عاشق را بدید    
هر کسی را چون نبودش عاشقی ، هر دم عزا

فقهِ سلطانی به هیچش بهره و سودش نبود
در زمانی که وصی«۱»، منهای آن برداشتها

بی هیاهو میگزم لب بر چنین لفظ قبیح
گر کنی اذعان بر اولاد علی، باشد خطا

می کِشم آهی زدوران ، می کُنم فریاد چند
صائب از عمامه داران«۲» هر دمی باشد جدا.
🔹خادم الحجة السید صائب الهاشمی الطباطبائی

✔️ پ ن :
۱.حضرت امیرالمومنین علیه السلام
۲.عمامه به سرانی که دین را دستمایه ی اغراض شیطانی خود میکنند.
.
.
.
.
#شعر #ماه_رمضان #رمضان 

۰ نظر ۱۳ فروردين ۰۱ ، ۲۱:۱۶
شیخ محمد سبحانی

 

📌رویت هلال ماه با چشم غیر مسلح

 

🔰 گوشه ای از مقالۀ رؤیت هلال #استاد_محقق_دکتر_هاشمی_طباطبائی 

 

🔹 ابتدای امر باید گفت که این یک بحث تخصصی است که برخی از زوایای آن جز برای متخصصان روشن نمی‌شود.

قرآن کریم دلالت بر این دارد که «هلال هر ماه» به عنوان «شاخص زمان» قرار داده شده است تا عموم مردم در کار دین و دنیای خود بر آن تکیه کنند. خداوند متعال فرموده است: «یَسألونک عن الأهلّة، قُل هیَ مَواقیتُ للنّاسِ و الحَجّ» وآن چیزی که شایسته است میقات و شاخص زمان برای عموم مردم باشد، همان هلالی است که به گونه قابل رؤیت با چشم عادی در افق محلیِ هر منطقه نمایان می‌شود؛ اما اگر این هلال تنها با دوربین دیده می شود، صلاحیت آن را ندارد که به عنوان شاخص زمان برای عموم مردم تلقی گردد. 

حضرت آیت‌الله سید ابوالقاسم خویی (رضوان الله علیه)، آیت الله میرزا جواد آقا تبریزی(رحمه الله) و برخی دیگر از فقهاء معتقدند که اگر هلال در جایی مشاهده گردد، برای بقیه کشورها و شهرهایی که در قسمتی از از شب، با آن مکانی که هلال در آن دیده شده، اشتراک در شب دارند، کافی است.

 

🔸 اما حضرت آیت‌الله سیستانی(حفظه الله) ، اعتقاد دارند که آغاز ماه قمری، یک امر نسبی است که در شهرهای گوناگون، تفاوت دارد و در همه جا یکسان نیست و آنچه شارع برای فرد ساکنِ یک منطقه حجّت قرار داده، قابلیّت رؤیت هلال با عین مجرده در همان محل یا جاهایی است که اگر هلال در آنها دیده شود (اگر موانع جوّی مانند ابر یا غبار وجود نداشته باشد)، در محل سکونت آن شخص هم مشاهده می گردد؛ یعنی #اتحاد_افق شرط می باشد.

 

🔸 استاد معظم حضرت آیت‌ الله شبیری زنجانی (حفظه الله) بدرستی فرمودند:

"فقیهی که قائل است برای اثبات ماه رؤیت با چشم غیر مسلح ملاک است، منکر پیشرفت و علم روز نیست بلکه می‌گوید ظواهر نصوص شرعی این است که برای اثبات هلال ماه، چشم عادی ملاک قرار داده شده است".

 

بعد اینکه:

☑️ محمد بن الحسن باسناده عن علی بن مهزیار، عن محمد بن أبی عمیر، عن أبی أیوب وحماد، عن محمد بن مسلم، عن أبی جعفر علیه السلام، قال: إذا رأیتم الهلال فصوموا، وإذا رأیتموه فأفطروا، ولیس بالرأی ولا بالتظنی ولکن بالرؤیة.. الحدیث. 

🔸 چون روزه از #فرائض است (نه سنن) لذا انجامش باید با یقین باشد و شک نباید در آن داخل شود. 

بحث فریضه و سنت را اخیرا مطرح کردیم و یکی از نکاتش همین است : سنت را می شود با وهم و شک انجام داد ولی فریضه باید با یقین باشد. لذا گفته شده : «إنّ شهر رمضان فریضه من فرائض الله، فلا تؤدّوا بالتظنی». لذا «فمن شهد منکم الشهر فلیصمه» امر به روزه در رمضان است و آن روزی که روزه گرفته می شود باید قطعی شود که از رمضان است. 

 

🔻کلام ما بطور کلی بر همین است که رویت هلال باید با چشم غیر مسلح باشد ، چرا که امکان دارد چشم مسلح، هلال را زودتر رویت کند، چه بسا هلال ماه هنوز در منطقه ما واقع نشده باشد. و ما با تلسکوپ و غیرهما هلال ماه را استهلال کرده باشیم.

 

شاید این مثال مستقیما مربوط به رویت هلال ماه نباشد، اما برای فهم بهتر و تسهیل درک عزیزان مفید است، و آن اینکه ، فرق چشم مسلح با غیر مسلح ، مانند طلوع و غروب خورشید است.

که تدریجا واقع میشود. از یک نقطه تا نقطه ی بعدی قطعاً فاصله ای خواهد بود.

و این فاصله خودش زمان وقوع یا عدم زمان انجام عمل یا فرائض است.

۰ نظر ۱۲ فروردين ۰۱ ، ۱۰:۲۹
شیخ محمد سبحانی

 

 

سلام علیکم و رحمةالله

 

بنا بر ظاهر سوال؛

همینطور که قبلاً خدمت عزیزان عرضه شد.

بنده عرض کردم که فی نفسه هیچ اشکالی ندارد ، اما بستر فرهنگی و جایگاه مناسب و در شأن ، باید فراهم شود.

و اضافه براین بیان داشتیم که خیلی از این هیاهو ها فقط و فقط سیاست بازیست. و پشتوانه ی شرعی و قانونی، و حتی عقلی ندارد.

هیچ فرقی بین زنان و مردان وجود ندارد، گرچه باید ماهیت زن و مرد در نظر گرفته شود.

الله اعلم

۰ نظر ۱۰ فروردين ۰۱ ، ۱۵:۱۰
شیخ محمد سبحانی

 

بسم الله الرحمن الرحیم
نشانه های بدعتگذاران

#بدعت_شناسی

🔹بخش دوم ؛ تناقض گویی

همچنان که یک مدعی راستین با انسجام منطقی کلماتش شناخته می شود، از بهترین راه های شناخت بدعتگذاران نیز ناپیوستگی و تناقضاتی است که میان اندیشه هایش به چشم می خورد.
دلیل این هم واضح است: مدعی راستین تابع یک مکتب عالی است که توسط علم شامل الهی پشتیبانی شده و تمام برنامه های آن هماهنگ و مکمّل یکدیگرند.
اما مکتب باطل هر جقدر هم که پیشرفته باشد، نهایتا امری است بشری و نواقص انسانی و مادّی بر آن سایه می افکند. بشر مادّی علم غیب ندارد و نمی تواند حوادث آینده و مسائلی که با آنها درگیر خواهد شد را پیش بینی جامعی کند، بنابراین گاهی در یک موقعیّت ابراز نظری می کند که ممکن است تا سالها سود سرشاری عائدش کند، اما باز موقعیّت دیگری پیش می آید که همان نظر سابق به ضرر او تمام شده و ناچار است خلاف آن را بیان کند.
ممکن است شخص بدعتگذار، اختلاف نظر خود را به زیرکی پنهان کند، یا این که بخواهد به بهانه ای آن را موجّه جلوه دهد؛ اما صاحبان عقل و فکرت به راحتی متوجه بی پایگی سخن وی گشته و دیگر فریبش را نخواهند خورد.

🔸 خداوند متعال در این آیه ی شریفه به زیبایی این نشانه مهم را بیان می فرماید: 
«أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فیهِ اخْتِلافاً کَثیرا»

همچنین تناقض گویی کذّابان در روایتی از امام صادق علیه السلام این چنین بیان شده است:«إِنَّ مِمَّا أَعَانَ اللَّهُ بِهِ عَلَى الْکَذَّابِینَ النِّسْیَانَ» (کافی، ج 2/341)
از اموری که خداوند علیه دروغگویان به کار می بندد فراموشکاری آنان است.
به این معنی که با توجه به عدم احاطه ی کاملشان به تمام آنچه قبلا گفته اند یا بعدا خواهند گفت، طبعا قسمتی از کلامشان در تناقض با قسمتی دیگر خواهد شد.

۰ نظر ۱۰ فروردين ۰۱ ، ۰۰:۳۷
شیخ محمد سبحانی


سلام علیکم
سوالی در مورد وقف داشتم
میخوام آرای فقها و حضرتعالی را بدونم. 

در یک وقفنامه، واقف، زمینی را وقف ساخت مسجد و چند پلاک مغازه را هم وقف بر مسجد کرده است. و این کار را در یک وقفنامه انجام داده که به ثبت محضری هم رسیده در همان وقفنامه نوشته که متولی هر دو، خود واقف و پس از او اولاد ذکور و... است.
حال شبهه ای شده که طبق نظر آیت اللّه العظمی خمینی رضوان اللّه علیه، مسجد تولیت بردار نیست و متولی حق عزل و نصب امام جماعت را ندارد.
سوال:

آیا نظر همه ی فقها این است که مسجد تولیت بردار نیست؟ اگر نظر مخالفی هست از کیست؟
 و نیز بفرمایید اگر مسجد، تولیت بردار نیست، بر فرض اگر کسی خواست فرشی، کولری، چراغی و... وقف مسجد کند، این را باید به قبض چه کسی بدهد؟

 

جواب:
هوالعزیز
سلام علیکم و رحمةالله

نظرات درباره ی حقِ تولیت متفاوت است،اما ما بر این نظریم که چنانچه واقف، ضمن عقدِ وقف، حق تولیت را به کسی یا کسانی که مدنظر دارد، واگذار کند، رد آن و رفع ید جایز نیست.
پس تولیت مسجد حق تام دارد که در تمامی زمینه ها،مسجد را مدیریت کند،اعم از مسائلی که فرمودید. 

سؤال بعد اینکه:

وقتی زمینی را وقف برای ساخت مسجد میکنیم، آیا به این مسجد میتوانیم موقوفه بگوییم؟ و آیا این وقف، خاص است یا عام؟ اصلا خاص و عام در مورد مسجد مطرح میشود؟

جواب:
صرف اطلاق مسجد به موقوفه ای اشکالی ندارد.
اما خاص و عامش با شرایط معلوم میشود.
مثلاً اگر کسی زمینی را وقف کرد برای ساخت مسجد ، و دیگر از دخالت امور دست کشید، و ساخت و اداره ی مسجد را به دیگران سپرد، این وقف عمومیت دارد، و مدیریت آن هم با عامه ی مومنین است.
اما یک موقع بطور مطلق وقف می‌شود و امور را خود واقف بدست میگیرد، که این مستلزم شرایط خاص است.
این خاص و عام هم بواسطه ی شرایط اداره ی مسجد از قبیل حق تولیت و غیرهما است نه بطور مطلق و معنی تام خاص و عام.
گرچه به این نکته باید متذکر شد که در هر شرایطی اداره ی تمامی مساجد باید بطور عادی و بدور از خاصه طلبی باشد.
.
#استفتاء #وقف #مسجد #احکام_وقف #احکام #استاد_هاشمی_طباطبائی #دکتر_سید_صائب_هاشمی_نسب #الأستاذ_الدکتور_سید_صائب_الهاشمی_الطباطبائی #استاد_هاشمی_نسب #فقه

۰ نظر ۰۸ فروردين ۰۱ ، ۲۳:۱۲
شیخ محمد سبحانی

 

سلام علیکم و رحمةالله

در این باب ، مباحث و وجوه دید، برای بررسی و تحقیق بسیار است.
اما درباره ی نبوت زرتشت، اخبار وارده از حضرات معصومین علیهم السلام ، رأی به نفی نبوت او دارد.
خاصه کتاب شریف جناب شیخ صدوق رحمه الله

( عیون اخبار الرضا سلام الله علیها)


 و کتاب گرانسنگ ابی منصور شیخ طبرسی رحمت الله علیه

(احتجاج)
بیانگر این موضوعند.

📌کلام و فهم حقیر هم بر همینست که ذائقه حدیثی ما، نفی نبوت زرتشت را درست برداشت و بررسی کرده است.

⬅️ و اما توضیح؛

🔹 اول اینکه در احادیث اهل بیت علیهم السلام آمده که زرتشت پیامبر نبود، بلکه مدعی پیامبری بود.
چنانکه حضرت امام صادق(علیه السلام)
درباره،زرتشت فرمودند:«إِنَّ زَرْدُشْتَ أَتَاهُمْ بِزَمْزَمَةٍ وَ ادَّعَى النُّبُوَّةَ فَآمَنَ مِنْهُمْ قَوْمٌ وَ جَحَدَهُ قَوْمٌ فَأَخْرَجُوهُ فَأَکَلَتْهُ السِّبَاعُ فِی بَرِّیَّةٍ مِنَ الْأَرْضِ.»همانا زرتشت،بازمزمه‌ای بسوی قومش رفت وادعای پیامبری کرد.
گروهی به اوایمان آورده وگروهی او راانکارکردند.پس اورا ازقوم بیرون کردند و حیوانات درنده اورا درصحرا کشتند و اینگونه خوراک درندگان شد». 
📚 احمدبن علی الطبرسى،الاحتجاج

🔹درحالیکه،در عقائد شیعه ما معتقدیم،گوشت بدن پیامبران برحیوانات درنده حرام است.
یعنی اگر جسم یک پیامبر رادر جایی رهاکنیم،حیوانات درنده مطلقاً بدن آن پیامبر را نمی‌خورند.

🔹 بحث دوم اینکه حضرت امام رضا (علیه السلام)درگفتگو با موبد بزرگ زرتشتیان درمجلس مأمون، نه تنها پیامبری زرتشت رانپذیرفتند، بلکه روبه موبد فرمودند:
«أَخْبِرْنِی عَنْ زَرْدُشْتَ الَّذِی تَزْعُمُ أَنَّهُ نَبِیٌّ...به من خبربده از، زرتشت که شما گمان می‌کنید پیامبربوده...»
 امام فرمودند:
شما موبدان زرتشتی،گمان می‌کنید که زرتشت پیامبربوده است.
📚احمدبن علی طبرسى،الاحتجاج،ج‌2،ص 424.

🔹 و بخش بعدی اینکه ، علامه مجلسی هم نبوت زرتشت را انکارکرده و نوشتند که،پیامبر واقعی قوم مجوس،شخص دیگری بود که زرتشت پس ازاو به میان مردم آمد و به دروغ ادعای پیامبری کرد.
📚علامه محمدباقرمجلسی،بیست وپنج رساله فارسى‌

✔️ و غیرهما ، که همین مقدار برای فهم صحیح کفایت میکند .
 

۰ نظر ۰۶ فروردين ۰۱ ، ۱۸:۵۸
شیخ محمد سبحانی

 

📍 نگاهی به عقل و دایره درک آن

 

عقل انسان دایره وسیع و عریض و طویلی دارد که فلاسفه و متفکرین و اندیشمندان ما از طرفی و عُرفای حقیقی از طرفی دیگر؛ آن را بر اساس روایات وارده بر دو قسم مهم و اساسی تقسیم نموده اند:

🔻1- عقل نظری:

که هست ها و نیست ها را می فهمد. یعنی چه چیزی هست و چه چیزی نیست.

( پاسخ استعجالی بر اینکه:

عقل چگونه نیست ها را می فهمد؟؟ یعنی نیستی که عدم و معدوم صرف و مطلق است حالا با این وضع چگونه عقل آن را می فهمد؟؟ اصلا چگونه نیستی مورد مشارالیه واقع می شود؟؟ پس نیستی یک امر ناهویتی و نامعلومی هست که مورد درک عقل واقع شده و چنین تقسیمی را به وجود آورده است!!)

 

🔻2- عقل عملی:

که بایدها و نبایدها را می فهمد.

اما تقسیمی که بنده بدان انگشت تأکید نهاده و خدمت شما گرامیان تقدیم می کنم به شرح ذیل است:

🔸الف: عقل تبیینی: که قضایای تولیده از سوی خود را فهمیده و با تمام قدرت از موضوع و محمول و نسبت میان آن دو؛ شروع به ارائه نظر و فتوا می کند. قرآن کریم هم در چندین آیه به این نوع از عقل تصریح کرده و می فرماید:

 کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ (242) بقره

 قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیَاتِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ (118) آل عمران

🔸ب: عقل تنجیزی: که می تواند در مقام عمل و رفتار انسان؛ راه را از ناراه برای او مشخص و معیّن نموده و قضایای مطروحه در عقل تبینی را در مقام تکلیف منجّز و فعلی نماید. به عبارتی کار این نوع از عقل به فعلیت رساندن بالقوه ها هست.

 

👈 با توجه به این دو قسم می پردازیم به سؤال مطرحه که :

عقل نمی تواند درک کرده و بفهمد که خداوند چطور به وجود آمده است؟ یا وجود خدا از کجاست؟ بعد نتیجه گرفتید که عقل انسان محدود است و لذا نمی تواند نامحدودها را بفهمد!!

.

📌باید عرض کنیم :

 

 ✳️اولاٌ:

طبیعتاٌ این گونه سؤالها را هم انسان با تعقل و تأمل خود مطرح می کند یعنی پس عقل انسان می تواند بفهمد و لذا شروع به تولید سؤال می کند. به عبارتی اگر نتواند بفهمد هرگز باید نتواند تولید سؤال کرده و ایجاد استفهام کند!! پس عقل می فهمد و شروع به تولید سؤال و پرسش می کند زیرا سؤالی که از سر فهم و درک و تأمل نباشد سطحی شده و شایسته صرف وقت و پاسخ نخواهد شد.

 

✳️ثانیا:

اینکه شما نامحدود بودن را متوجه می شوید و به عبارتی امور مورد درک را تقسیم به محدود و نامحدود می کنید؛ نشان از فهم عقل و درک انسانست یعنی هم معنای محدودیّت را می فهمد و هم معنای نامحدودیّت را از درک خود می گذراند. زیرا اگر ما نامحدود را نفهمیم هرگز نباید تشخیص دهیم که فلان امر نامحدود و بی انتهاء است و فلان امر محدود و با انتهاء!! پس از فهمِ محدودیت و نامحدودیت می توان به توان عقل و خرد انسان پی برد. بله منظور ما هم همین است که عقل تبینی می تواند این گونه موضوعات چه محدود و چه نامحدود را تبیین و تشریح کند ( و لذا برای خداوند مهر ازلیّت را زده است و در مورد سؤالات شما می گوید: از کجا آمدن و چطور آمدن برای اجسام و ماهیات موجود در عالَم است و می دانیم که خدا جسم نیست و ماهیت هم ندارد!! و اساسا در حین طرح سؤال باید به لوازم سؤال هم دقت کنیم که مبادا ناخواسته و نادانسته تیشه به ریشه اعتقادات خود بزنیم!! ) بر خلاف عقل تنجیزی که نمی تواند نامحدودها را برای خود به مرحله تصدیق و اذعان برساند و لذا چنگ توسل به دامن دین و تعبّدیات می زند.

 

✳️ثالثا:

هرگز عقل خود را منحصر در یک زمان نکنیم زیرا ترقی روز به روز علم و دانش انسانها حاکی از توان عقل و قدرت آنهاست و در ضمن چه بسا یکسری امور هست که نیاز به بازده زمانی و مکانی دارند یعنی باید زمان بر آنها بگذرد تا معنا و مفهوم آنها به دست آید لذا در روایات هم داریم که در وقت ظهور عقل انسانها کامل شده و مدینه فاضله محقق خواهد شد پس تکاملِ عقلی نشان از توانِ عقلی هست!! هر چند اکنون ما متوجه نشویم ولی وعده روایات ما درباره وقت ظهور این چنین است.

 

✳️رابعا:

به تعبیر روایت از امام کاظم علیه السلام عقل حجت باطنی انسان است و این بدین معناست که می تواند بر عملکرد خود؛ ارائه دلیل و استدلال کرده و عندالله پیروز و سربلند از آب در آید یعنی از حجت بودن عقل پی به توانمند بودن آن

می بریم!! چرا که ناتوانی با حجیّت سر سازگاری ندارد.

۰ نظر ۰۶ فروردين ۰۱ ، ۰۵:۳۹
شیخ محمد سبحانی

 

بسم الله الرحمن الرحیم 

نشانه های بدعتگذاران
#بدعت_شناسی

🔷 بخش اول ؛ شخصیت محوری

با توجه به این که راه بدعتگذاران طبعاً از راه قرآن کریم و اهل بیت علیهم السلام جدا بوده و  در صدد ایجاد تحریف در آموزه های دینی و مذهبی هستند، ناچارند به گونه ای مقاصد خود را به دین مبین متصل کنند تا حداقل ظاهرِ آبرومندی برای خود بتراشند.
بنابراین برای مبارزه با اهل بدعت در اولین مرحله لازم است با شگرد ها و نیرنگ هایی که معمولا به کار می برند آشنا باشیم. 
خوشبختانه خداوند متعال و اهل بیت علیهم السلام به عنوان آگاه ترین راهنما ها، به خوبی مؤمنان را ارشاد نموده و آنان را به انحاء مختلف از دام های اهل بدعت بر حذر داشته اند.

 از مهم ترین ابزار های پیشبرد بدعت ها شخصیت پرستی است.
به این معنی که یک فرد غیر معصوم را به قدری بزرگ و برجسته کنند و در عظمتش مبالغه ای شود که به صورت تدریجی تمام رفتار و گفتار او حق مطلق جلوه کرده و مخالفت با وی مجاز شمرده نشود؛ در حالی که در آیین حقّ ما جز چهارده نور پاک (صلوات الله علیهم أجمعین) حقیقت مطلق نیستند و غیر آنان، هر چه قدر هم که ایمان و تقوی داشته باشند، شایستگی تبعیت مطلق را ندارند. 

چه نیکو امیر مومنان علیه السلام به این شاخصه ی اهل بدعت اشاره نموده ، آنجا که می فرمایند:
«إنما بدء وقوع‏ الفتن‏ أهواء تتبع و أحکام تبتدع یخالف فیها کلام الله یقلد فیها رجال رجالا...»
آغازگر فتنه ها  هوای نفسی است که تبعیت شود و احکامی است که مخالف کلام خداوند بدعت گذارده شود، و مردانی از مردانی دیگر تقلید کنند»

در کلامی دیگر از حضرت امام صادق علیه السلام، این چنین از این آفت تحذیر می نمایند:
«إیاک أن تنصب رجلا دون الحجة فتصدقه فی کل ما قال»
 «مبادا فردی غیر از حجت خداوند قرار دهی و سخن او را در هر حال تصدیق کنی!» 

عاقبت این تبعیت کورکورانه در قرآن کریم این گونه بیان می شود که بعد از روشن شدن حقیقت در قیامت، زمانی که پشیمانی سودی ندارد، حسرت می خورند که کاش این تبعیت را نمی کردیم و به دنیا برگشته و از این رؤسا تبری می جستیم...

إِذْ تَبَرَّأَ الَّذینَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذینَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْباب‏
وَ قالَ الَّذینَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنا کَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ کَما تَبَرَّؤُا مِنَّا کَذلِکَ یریهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَیهِمْ وَ ما هُمْ بِخارِجینَ مِنَ النَّار

 این فریب خوردگان التماس می کنند که متبوعشان قدری از عذاب آنان را به عهده گیرد: 
وَ إِذْ یتَحاجُّونَ فِی النَّارِ فَیقُولُ الضُّعَفاءُ لِلَّذینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا نَصیباً مِنَ النَّار
و طبعا درخواستی است بی نتیجه:
قالَ الَّذینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُلٌّ فیها إِنَّ اللَّهَ قَدْ حَکَمَ بَینَ الْعِباد

بنابراین باید دقت داشت که در اول درجه باید حق را تشخیص داد. آنگاه شخصیت ها را بر اساس حق گوییشان سنجید؛ نه این که ابتدا شخصیتی را در نظر گرفته و سپس آراء وی را ملاک واقع بدانیم.
در نقلی دیگر هنگامی که یکی از اصحابِ امیرالمؤمنین علیه السلام از ایشان درخواست می کند که شیعیانش را به وی بشناساند، در پاسخ می فرمایند: 
«إنک امرؤ ملبوس علیک إن دین الله لا یعرف بالرجال بل بآیة الحق؛فاعرف الحق تعرف أهله » 
{امالی شیخ مفید ره، ص5}

امر بر تو مشتبه گشته است، به درستی که دین خداوند با مردان قابل شناخت نیست، بلکه دین با نشانه ی حقیقت شناخته می شود؛ پس حق را بشناس که اهل حق را نیز خواهی شناخت.

از امام صادق علیه السلام نیز چنین روایت شده است:
«من دخل فی هذا الدین‏ بالرجال‏ أخرجه منه الرجال کما أدخلوه فیه و من دخل فیه بالکتاب و السنة زالت الجبال قبل أن یزول». 
{غیبت نعمانی، 22}

هر که در این دین به واسطه ی تبعیت از شخصیتها وارد شود، همانگونه که او را وارد دین کرده اند او را خارج خواهند کرد؛‌ اما آنکه با رهنمون کتاب خدا و سنت معصومین علیهم السلام داخل دین شود ، حتی اگر کوه ها هم متزلزل شود او تکان نخواهد خورد.

پ ن : یقیناً زعمای قوم برای تمامی افراد جامعه سمبل و الگو هستند.
اما کلام اینست که آنها هم رأی به خواندنِ دیگران به خود نداده اند ، که اگر این باشد قطعا منشأ انحراف است.

۰ نظر ۰۶ فروردين ۰۱ ، ۰۴:۵۱
شیخ محمد سبحانی