نگاهی به عقل و دایره ی درک آن
📍 نگاهی به عقل و دایره درک آن
عقل انسان دایره وسیع و عریض و طویلی دارد که فلاسفه و متفکرین و اندیشمندان ما از طرفی و عُرفای اهل دل و معرفت ما از طرفی دیگر؛ آن را بر اساس روایات وارده بر دو قسم مهم و اساسی تقسیم نموده اند:
🔻1- عقل نظری:
که هست ها و نیست ها را می فهمد. یعنی چه چیزی هست و چه چیزی نیست. ( پاسخ استعجالی بر اینکه: عقل چگونه نیست ها را می فهمد؟؟ یعنی نیستی که عدم و معدوم صرف و مطلق است حالا با این وضع چگونه عقل آن را می فهمد؟؟ اصلا چگونه نیستی مورد مشارالیه واقع می شود؟؟ پس نیستی یک امر ناهویتی و نامعلومی هست که مورد درک عقل واقع شده و چنین تقسیمی را به وجود آورده است!!)
🔻2- عقل عملی:
که بایدها و نبایدها را می فهمد.
اما تقسیمی که بنده بدان انگشت تأکید نهاده و خدمت شما گرامیان تقدیم می کنم به شرح ذیل است:
🔸الف: عقل تبیینی:
که قضایای تولیده از سوی خود را فهمیده و با تمام قدرت از موضوع و محمول و نسبت میان آن دو؛ شروع به ارائه نظر و فتوا می کند. قرآن کریم هم در چندین آیه به این نوع از عقل تصریح کرده و می فرماید:
کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ (242) بقره
قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیَاتِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ (118) آل عمران
🔸ب: عقل تنجیزی:
که می تواند در مقام عمل و رفتار انسان؛ راه را از ناراه برای او مشخص و معیّن نموده و قضایای مطروحه در عقل تبینی را در مقام تکلیف منجّز و فعلی نماید. به عبارتی کار این نوع از عقل به فعلیت رساندن بالقوه ها هست.
👈 با توجه به این دو قسم می پردازیم به سؤال شما سرور گرامی که فرمودید: عقل نمی تواند درک کرده و بفهمد که خداوند چطور به وجود آمده است؟ یا وجود خدا از کجاست؟ بعد نتیجه گرفتید که عقل انسان محدود است و لذا نمی تواند نامحدودها را بفهمد!!
باید بخدمت عزیزان عارض شوم که؛
🔹اولا:
طبیعتا این گونه سؤالها را هم انسان با تعقل و تأمل خود مطرح می کند یعنی پس عقل انسان می تواند بفهمد و لذا شروع به تولید سؤال می کند. به عبارتی اگر نتواند بفهمد هرگز باید نتواند تولید سؤال کرده و ایجاد استفهام کند!! پس عقل می فهمد و شروع به تولید سؤال و پرسش می کند زیرا سؤالی که از سر فهم و درک و تأمل نباشد سطحی شده و شایسته صرف وقت و پاسخ نخواهد شد.
🔹ثانیا:
اینکه شما نامحدود بودن را متوجه می شوید و به عبارتی امور مورد درک را تقسیم به محدود و نامحدود می کنید؛ نشان از فهم عقل و درک انسانست یعنی هم معنای محدودیّت را می فهمد و هم معنای نامحدودیّت را از درک خود می گذراند. زیرا اگر ما نامحدود را نفهمیم هرگز نباید تشخیص دهیم که فلان امر نامحدود و بی انتهاء است و فلان امر محدود و با انتهاء!! پس از فهمِ محدودیت و نامحدودیت می توان به توان عقل و خرد انسان پی برد. بله منظور ما هم همین است که عقل تبینی می تواند این گونه موضوعات چه محدود و چه نامحدود را تبیین و تشریح کند ( و لذا برای خداوند مهر ازلیّت را زده است و در مورد سؤالات شما می گوید: از کجا آمدن و چطور آمدن برای اجسام و ماهیات موجود در عالَم است و می دانیم که خدا جسم نیست و ماهیت هم ندارد!! و اساسا در حین طرح سؤال باید به لوازم سؤال هم دقت کنیم که مبادا ناخواسته و نادانسته تیشه به ریشه اعتقادات خود بزنیم!! ) بر خلاف عقل تنجیزی که نمی تواند نامحدودها را برای خود به مرحله تصدیق و اذعان برساند و لذا چنگ توسل به دامن دین و تعبّدیات می زند.
🔹ثالثا:
هرگز عقل خود را منحصر در یک زمان نکنیم زیرا ترقی روز به روز علم و دانش انسانها حاکی از توان عقل و قدرت آنهاست و در ضمن چه بسا یکسری امور هست که نیاز به بازده زمانی و مکانی دارند یعنی باید زمان بر آنها بگذرد تا معنا و مفهوم آنها به دست آید لذا در روایات هم داریم که در وقت ظهور عقل انسانها کامل شده و مدینه فاضله محقق خواهد شد پس تکاملِ عقلی نشان از توانِ عقلی هست!! هر چند اکنون ما متوجه نشویم ولی وعده روایات ما درباره وقت ظهور این چنین است.
🔹رابعا:
به تعبیر روایت از امام کاظم علیه السلام عقل حجت باطنی انسان است و این بدین معناست که می تواند بر عملکرد خود؛ ارائه دلیل و استدلال کرده و عندالله پیروز و سربلند از آب در آید یعنی از حجت بودن عقل پی به توانمند بودن آن می بریم!! چرا که ناتوانی با حجیّت سر سازگاری ندارد.
📌 برشی از مباحث استاد محقق دکتر سید صائب هاشمی طباطبائی