استاد محقق دکتر سید صائب هاشمی نسب

نور شریعت ( محلی برای نشر آراء فقهی و اصولی، مباحث درسی و تألیفات علمی)

استاد محقق دکتر سید صائب هاشمی نسب

نور شریعت ( محلی برای نشر آراء فقهی و اصولی، مباحث درسی و تألیفات علمی)

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فقه الحدیث» ثبت شده است

 

🔻جایگاه سنت و مبانی ارزشی حدیث
حجیت سنّت با توجه به این که سنت از نگاه شیعه شاملِ قول و فعل و تقریر پیامبر اکرم - صلی الله علیه و آله و سلم - و امامان معصوم - علیهم السلام - است، اثبات حجیت هر یک نیازمند استدلال جداگانه است.
از این رو در آغاز، حجیت سنت رسول اکرم - صلی الله علیه و آله و سلم - را مورد بررسی قرار می دهیم و در پی آن اعتبار سنت ائمه را دنبال خواهیم کرد. حجیت سنّت پیامبر اکرم - صلی الله علیه و آله و سلم - اعتبار سنت پیامبر اکرم - صلی الله علیه و آله و سلم - با دو دلیل عقلی و نقلی قابل اثبات است.
دلیل عقلی از فلسفه رسالت و نبوت بهره می گیرد و دلیل نقلی به قرآن و اجماع و سیرة مسلمانان قابل تقسیم است.
1ـ دلیل عقلی طبق مبانی فلسفی و کلامی، خداوند برای هدایتِ مردم و سامان دادن به نظام اجتماعی و پایان دادن به اختلاف های فکری و اجتماعی، انسان های برگزیده ای را به عنوان پیامبر به سوی آنان گسیل داشته و بر انگیختن پیامبران بر اساس قاعده لطف و کامل شدن حجّت الهی بر مردم لازم بوده است.[1] از سوی دیگر انجام چنین مسئولیت های سنگین تنها در صورتی میسّر است که پیامبران از ارتکاب هر گونه لغزش و خطا به دور باشند و صفحه جانشان چنان پاک و پیراسته باشد که آینة تمام نمای حق و منعکس کننده اراده الهی به شمار آید؛ زیرا تنها در این صورت است که مردم با راهنمایی آنان به صراط مستقیم هدایت می شوند و با اجرای شریعت الهی و آموزه های آسمانی، نظام اجتماعی سالم و خدا گونه شکل می گیرد و اختلاف ها پایان می پذیرد.[2] 
آیا از پیامبری که وسوسه های شیطانی در او راه دارد و گفتار و رفتارش به جای انعکاس خواسته های الهی، منعکس کنندة هواهای نفسانی است و مرتکب لغزش و خطا می شود، می توان انتظار داشت که مردم را از تاریکی ها به سوی نور رهنمون گردد؟! درست به همین دلیل است که متکلّمان مسلمان از آغاز بر عصمت پیامبران پای فشرده اند و بسیاری از مفسران، آیاتی را که در ظاهر با عصمت آنان منافات دارد، به تأویل برده اند. بنابر این فلسفه بر انگیختن پیامبران - علیهم السلام - عصمت آنان را ضروری می سازد و عصمت به معنای انطباق کامل در اندیشه رفتار و گفتار پیامبران - علیهم السلام - با حقّ و خواست الهی است. و ما از حجیت سنت جز این را دنبال نمی کنیم.
مقصود ما از حجیت سنت آن است که اندیشه، رفتار و گفتار پیامبران به گونه ای باشد که سراسر انعکاس دهنده ارادة خداوند بوده و به خاطر انتساب الهی، پیروی از آن بر ما لازم باشد.
در این میان سنت پیامبر اکرم - صلی الله علیه و آله و سلم - به خاطر شخصیت برگزیده و ممتاز آن حضرت در مقایسه با سایر پیامبران از ویژگی منحصر به فردی برخوردار است؛ زیرا پیامبر اکرم - صلی الله علیه و آله و سلم - به خاطر وصول به فرازمندترین قلّه تکامل بشری و مراتب قرب الهی، تجلّی گر اسماء و صفات الهی بوده و در سرزمین جانش جز خواست و ارادة الهی چیز دیگری راه نیافته است. چنین جایگاه بلند معنوی به اندیشه، کردار و گفتار آن حضرت اعتباری بس ویژه می بخشد. 
2ـ دلایل نقلی دلایل نقلی حجیّت سنّت شامل، قرآن، اجماع و سیرة مسلمانان است که اینک به بررسی آنها می پردازیم: 
🔹 قرآن شمار زیادی از آیات قرآن بر اعتبار سنت پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - و هر آنچه منتسب به ایشان است، تصریح نموده که می توان آنها را به چهار دسته تقسیم کرد:
🔸 الف ـ حجیّت داوری پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - چنان که در تبیین فلسفة رسالت اشاره شد، یکی از مسئولیت های پیامبران، داوری و پایان دادن به مشاجرات و اختلاف ها است. 
قرآن کریم در این باره آورده است:
کان الناس امة واحدة فبعث الله النبیین مبشّرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحقّ لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه[3]. مردم، امّتی یگانه بودند؛ پس خداوند پیامبران را نوید آور و بیم دهنده بر انگیخت و با آنان، کتاب را به حق فرو فرستاد، تا میان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند داوری کنند. 
پیداست چنین مسئولیتی از پیامبر اکرم - صلی الله علیه و آله و سلم - نیز خواسته شده است، امّا این فلسفه، زمانی به تحقّق می پیوندد که داوری آنان برای مردم حجیت داشته باشد. از این رو قرآن بر حجیت و نافذ بودن داوری پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - تأکید کرده است. قرآن، مؤمنانی را می ستاید که وقتی برای داوری به سوی پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - فرا خوانده می شوند سمعاً و طاعتاً را بر زبان جاری می کنند و از جان و دل پذیرای داوری پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - می شوند. انما کان قول المؤمنین اذا دعوا الی الله و رسوله لیحکم بینهم ان یقولوا سمعنا و اطعنا و اولئک هم المفلحون[4].
گفتار مؤمنان ـ وقتی به سوی خدا و پیامبرش خوانده شوند تا میانشان داوری کند ـ تنها این است که می گویند: شنیدیم و اطاعت کردیم و اینانند که رستگارند. و در جای دیگر به مردان و زنان مؤمن گوشزد می کند که پس از داوری پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - حقّ هیچ گونه اظهار نظر و تغییر رأی را ندارند و ما کان لمؤمن و لا مؤمنة اذا قضی الله و رسوله امراً ان یکون لهم الخیرة من امرهم.[5] هیچ مرد و زن مؤمنی را نرسد که چون خدا و فرستاده اش به کاری فرمان دهند، برای آنان در کارشان اختیاری باشد. 
و در جای دیگر پا را از این فراتر گذاشته و نشان ایمان را آن دانسته که اوّلاً: مؤمنان، پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - را داور خود در مرافعات قرار دهند و ثانیاً: در پی داوری پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - نه بر زبان، بلکه حتی در دل نیز احساس ناخوشایندی نداشته باشند و تسلیم محض ایشان باشند. فلا و ربّک لا یؤمنون حتّی یحکّموک فیما شجر بینهم ثمّ لا یجدوا فی انفسهم حرجاً ممّا قضیت و یسلّموا تسلیماً[6]. ولی چنین نیست، به پروردگارت قسم که ایمان نمی آورند، مگر آنکه تو را مورد آنچه میان آنان مایة اختلاف است داور گردانند؛ سپس از حکمی که کرده ای در دلهایشان احساس ناراحتی نکنند، و کاملاً سر تسلیم فرود آورند. سوگندِ خداوند به خود، برای تبیین چنین مرتبه ای از ایمان، بسیار لطیف و قابل توجه است. پیام این آیه تسلیم تمام عیار مسلمانان در دل، زبان و عمل با پیامبر اکرم - صلی الله علیه و آله و سلم - است. آیا درخواست چنین تسلیمی محض از مسلمانان به معنای اعتبار بخشیدن تمام عیار و بدون حدّ و مرز به داوری پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - ـ که بخشی از سنّت قولی است ـ نیست؟! 
🔸 ب - برابری اطاعت از پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - با اطاعت الهی در برخی از آیات، اطاعت از پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - برابر با اطاعت خداوند دانسته شده است. و من یطع الرّسول فقد اطاع الله[7]. هر کس از پیامبر اطاعت کند، قطعاً از خدا اطاعت کرده است. چنان که در برخی دیگر از آیات پس از فرمان مؤمنان به اطاعت خداوند، به آنان امر شده تا از پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - نیز اطاعت کنند. یا ایّها الّذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرّسول....[8]. ای کسانی که ایمان آورده اید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر را..... در برخی دیگر از آیات مخالفت با پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - در کنار مخالفت با خداوند ـ عزّ اسمه ـ طرح شده است، نظیر آیة و من یعص الله و رسوله فقد ضلّ ضلالاً مبیناً[9]. و هر کس خدا و فرستاده اش را نافرمانی کند قطعاً دچار گمراهی آشکاری گردیده است.
در برخی دیگر از آیات پیش دستی بر پیامبر بسان پیش دستی بر خداوند، مورد نکوهش قرار گرفته است:
یا ایها الذین آمنوا لا تقدموا بین یدی الله و رسوله[10] ؛ ای کسانی که ایمان آوردید، در برابر خدا و پیامبرش پیشی مجویید. نکته قابل توجه آن که در هیچ یک از این آیات ضرورت اطاعت از پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - یا عدم مخالفت با ایشان، به حکم یا چیز دیگری تخصیص، یا تقیید نخورده است. و همان گونه که اطاعت الهی به صورت مطلق و فراگیر طرح شده بر اطاعت مطلق از پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - نیز تأکید شده است. این امر نشان گر عصمت مطلق پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - و انطباق کامل کردار و گفتار ایشان با خواست الهی است که در آیة: و ما ینطق عن الهوی[11]. و از سر هوس سخن نمی گوید. با نفی سخن گویی از روی هوای نفس انعکاس یافته است. بدون تردید منوط دانستن محبّت الهی به اطاعت از پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم -، ناشی از این امر است؛ آن جا که آمده است: قل ان کنتم تحبّون الله فاتّبعونی یحببکم الله[12]. بگو: اگر خدا را دوست دارید، از من پیروی کنید تا خدا دوستتان بدارد. این آیه، معادلة شگفت آور و درس آموزی را به دست می دهد؛ زیرا در بدو امر چنین به نظر می رسد که آیه می بایست این چنین باشد: قل ان کنتم تحبّون الله فاتبعوا الله.... یعنی اگر خدا را دوست دارید از او تبعیت کنید. زیرا نشانِ حقیقی دوستی، پیروی و همگامی است، امّا به جای آن که اطاعت از خداوند نشان صدق ادّعای آنان در دوستی خداوند مطرح شود، اطاعت از پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - جای آن نشسته است.
 

[1] - برای تفصیل بیشتر ر.ک: کشف المراد، ص 348؛ الشفاء، ص 441 ـ 443.[2] - برای آگاهی بیشتر از دلایل عصمت پیامبران علیهم السلام ر.ک: کشف المراد، ص 349 ـ 350؛ الالهیّات، ج 2، ص 144 ـ188 .
[3] - سوره بقره، آیه 213.
[4] - سوره نور، آیه 51.
[5] - سوره احزاب، آیه 36.
[6] - سوره نساء، آیه 65.
[7] - همان، آیه 80.
[8] - همان، آیه 59.
[9] - سوره احزاب، آیه 36.
[10] - سوره حجرات، آیه 1.
[11]- سوره نجم، آیه 3.
[12] - سوره آل عمران، آیه 31.

۰ نظر ۱۶ خرداد ۰۱ ، ۰۹:۳۳
شیخ محمد سبحانی