استاد محقق دکتر سید صائب هاشمی نسب

نور شریعت ( محلی برای نشر آراء فقهی و اصولی، مباحث درسی و تألیفات علمی)

استاد محقق دکتر سید صائب هاشمی نسب

نور شریعت ( محلی برای نشر آراء فقهی و اصولی، مباحث درسی و تألیفات علمی)

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حدیث» ثبت شده است

 

پاسخ مروی از امام رضا علیه السلام در این زمینه جالب است.

▪️از علی بن ابراهیم از یاسر خادم روایت است که روزی مأمون با خوشحالی به محضر امام رضا (علیه السلام) آمد و نامه ‏ای را خواند که در آن نامه از پیروزی لشگرش، و فتح یکی از بلاد کابل، سخن به میان آمده بود.

امام به او گفت: آیا فتح یکی از شهرهای مشرکان، تو را خوشحال کرده است؟

مأمون: آیا چنین فتحی مایه‏ شادی نیست؟

 

امام علیه السلام: در مورد امت محمد صلی الله علیه و آله و مسئولیت زمامداری که خداوند آن را در اختیارت نهاده، از خدا بترس!

«فانک قد ضیعت امور المسلمین، و فوضت ذلک الی غیرک، یحکم فیهم بغیر حکم الله عزوجل...»

همانا تو امور مسلمانان را تباه ساخته ‏ای، حکمرانی را به غیر خود واگذار نموده‏ ای که در میان مسلمانان به غیر حکم خدا حکمرانی می‏کنند (تو با نصب فرمانداری نالایق و ستمگر، حق مسلمانان بلاد را تباه نموده ‏ای، اکنون به خاطر فتح فلان قریه خوشحالی می‌‏کنی؟) تو در این بلاد نشسته ‏ای ولی ...به مسلمانان مهاجر و انصار، ظلم می‏شود، به طوری که مدتهاست در فقر و نداری هستند و به آنها ستم می شود، و دسترسی به تو ندارند و کسی به داد آنها نمی‏رسد، از خدا بترس، و به امور مسلمانان توجه داشته باش!

«اما علمت ان والی المسلمین مثل العمود فی وسط الفسطاط، من اراده اخذه»

آیا نمی‏دانی که زمامدار مسلمانان مانند ستون وسط خیمه است، که هر کسی در درون خیمه است بخواهد می‌تواند آن ستون را بگیرد.» تو نیز باید به مسلمانان این‌‏گونه نزدیک باشی، و مردم به تو دسترسی داشته باشند، و شکایت‌های خود را به تو برسانند...»

 

سپس حضرت دستور دادند که لشکر را بازگرداند و دست از آن منطقه فتح شده بردارد.

📖عیون اخبار الرضا، ج2،ص160

 

🔻

... عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَوْحَى إِلَى نَبِیٍّ مِنْ أَنْبِیَائِهِ فِی مَمْلَکَةِ جَبَّارٍ مِنَ الْجَبَّارِینَ أَنِ ائْتِ هَذَا الْجَبَّارَ فَقُلْ لَهُ إِنَّنِی لَمْ أَسْتَعْمِلْکَ عَلَى سَفْکِ الدِّمَاءِ وَ اتِّخَاذِ الْأَمْوَالِ وَ إِنَّمَا اسْتَعْمَلْتُکَ لِتَکُفَّ عَنِّی أَصْوَاتَ الْمَظْلُومِینَ فَإِنِّی لَمْ أَدَعْ ظُلَامَتَهُمْ وَ إِنْ کَانُوا کُفَّاراً

 

حضرت امام صادق علیه السّلام: خداى عز و جل به پیامبرى از پیمبرانش که در کشور یکى از سرکشان و جباران بود وحى فرستاد که نزد این مرد جبار برو و به او بگو: که من ترا نگماردم براى ریختن‏ خون‌ها و گرفتن اموال، همانا تو را گماردم تا ناله‌‏هاى ستم‌دیدگان را از من بازدارى، زیرا من از ستمى که به آنان شده نمی‌گذرم اگر چه کافر باشند.

 

📚 الکافی ط - الإسلامیة، ج‏2، ص333؛ اصول الکافی، ترجمه مصطفوى، ج‏4، ص28

 

این فراز عهد مالک نیز دلالتی مرتبط با جمله اخیر حدیث دارد: «فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَکَ فِی الْخَلْق‏.»

ظلم در هر حال محکوم است؛ هرچند در حق دشمن (نیز نک‍: المائده: 8)، و چنانکه ظالم محکوم است، مظلوم نیز در برابر فراتر از حد رفته و ظلم و تعدی کند (بقره: 190، 194، 279)

 

#ظلم

#آئین_حکومتداری

 

۱ نظر ۱۹ آبان ۰۱ ، ۲۳:۰۳
شیخ محمد سبحانی

 

🔻جایگاه سنت و مبانی ارزشی حدیث
حجیت سنّت با توجه به این که سنت از نگاه شیعه شاملِ قول و فعل و تقریر پیامبر اکرم - صلی الله علیه و آله و سلم - و امامان معصوم - علیهم السلام - است، اثبات حجیت هر یک نیازمند استدلال جداگانه است.
از این رو در آغاز، حجیت سنت رسول اکرم - صلی الله علیه و آله و سلم - را مورد بررسی قرار می دهیم و در پی آن اعتبار سنت ائمه را دنبال خواهیم کرد. حجیت سنّت پیامبر اکرم - صلی الله علیه و آله و سلم - اعتبار سنت پیامبر اکرم - صلی الله علیه و آله و سلم - با دو دلیل عقلی و نقلی قابل اثبات است.
دلیل عقلی از فلسفه رسالت و نبوت بهره می گیرد و دلیل نقلی به قرآن و اجماع و سیرة مسلمانان قابل تقسیم است.
1ـ دلیل عقلی طبق مبانی فلسفی و کلامی، خداوند برای هدایتِ مردم و سامان دادن به نظام اجتماعی و پایان دادن به اختلاف های فکری و اجتماعی، انسان های برگزیده ای را به عنوان پیامبر به سوی آنان گسیل داشته و بر انگیختن پیامبران بر اساس قاعده لطف و کامل شدن حجّت الهی بر مردم لازم بوده است.[1] از سوی دیگر انجام چنین مسئولیت های سنگین تنها در صورتی میسّر است که پیامبران از ارتکاب هر گونه لغزش و خطا به دور باشند و صفحه جانشان چنان پاک و پیراسته باشد که آینة تمام نمای حق و منعکس کننده اراده الهی به شمار آید؛ زیرا تنها در این صورت است که مردم با راهنمایی آنان به صراط مستقیم هدایت می شوند و با اجرای شریعت الهی و آموزه های آسمانی، نظام اجتماعی سالم و خدا گونه شکل می گیرد و اختلاف ها پایان می پذیرد.[2] 
آیا از پیامبری که وسوسه های شیطانی در او راه دارد و گفتار و رفتارش به جای انعکاس خواسته های الهی، منعکس کنندة هواهای نفسانی است و مرتکب لغزش و خطا می شود، می توان انتظار داشت که مردم را از تاریکی ها به سوی نور رهنمون گردد؟! درست به همین دلیل است که متکلّمان مسلمان از آغاز بر عصمت پیامبران پای فشرده اند و بسیاری از مفسران، آیاتی را که در ظاهر با عصمت آنان منافات دارد، به تأویل برده اند. بنابر این فلسفه بر انگیختن پیامبران - علیهم السلام - عصمت آنان را ضروری می سازد و عصمت به معنای انطباق کامل در اندیشه رفتار و گفتار پیامبران - علیهم السلام - با حقّ و خواست الهی است. و ما از حجیت سنت جز این را دنبال نمی کنیم.
مقصود ما از حجیت سنت آن است که اندیشه، رفتار و گفتار پیامبران به گونه ای باشد که سراسر انعکاس دهنده ارادة خداوند بوده و به خاطر انتساب الهی، پیروی از آن بر ما لازم باشد.
در این میان سنت پیامبر اکرم - صلی الله علیه و آله و سلم - به خاطر شخصیت برگزیده و ممتاز آن حضرت در مقایسه با سایر پیامبران از ویژگی منحصر به فردی برخوردار است؛ زیرا پیامبر اکرم - صلی الله علیه و آله و سلم - به خاطر وصول به فرازمندترین قلّه تکامل بشری و مراتب قرب الهی، تجلّی گر اسماء و صفات الهی بوده و در سرزمین جانش جز خواست و ارادة الهی چیز دیگری راه نیافته است. چنین جایگاه بلند معنوی به اندیشه، کردار و گفتار آن حضرت اعتباری بس ویژه می بخشد. 
2ـ دلایل نقلی دلایل نقلی حجیّت سنّت شامل، قرآن، اجماع و سیرة مسلمانان است که اینک به بررسی آنها می پردازیم: 
🔹 قرآن شمار زیادی از آیات قرآن بر اعتبار سنت پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - و هر آنچه منتسب به ایشان است، تصریح نموده که می توان آنها را به چهار دسته تقسیم کرد:
🔸 الف ـ حجیّت داوری پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - چنان که در تبیین فلسفة رسالت اشاره شد، یکی از مسئولیت های پیامبران، داوری و پایان دادن به مشاجرات و اختلاف ها است. 
قرآن کریم در این باره آورده است:
کان الناس امة واحدة فبعث الله النبیین مبشّرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحقّ لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه[3]. مردم، امّتی یگانه بودند؛ پس خداوند پیامبران را نوید آور و بیم دهنده بر انگیخت و با آنان، کتاب را به حق فرو فرستاد، تا میان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند داوری کنند. 
پیداست چنین مسئولیتی از پیامبر اکرم - صلی الله علیه و آله و سلم - نیز خواسته شده است، امّا این فلسفه، زمانی به تحقّق می پیوندد که داوری آنان برای مردم حجیت داشته باشد. از این رو قرآن بر حجیت و نافذ بودن داوری پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - تأکید کرده است. قرآن، مؤمنانی را می ستاید که وقتی برای داوری به سوی پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - فرا خوانده می شوند سمعاً و طاعتاً را بر زبان جاری می کنند و از جان و دل پذیرای داوری پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - می شوند. انما کان قول المؤمنین اذا دعوا الی الله و رسوله لیحکم بینهم ان یقولوا سمعنا و اطعنا و اولئک هم المفلحون[4].
گفتار مؤمنان ـ وقتی به سوی خدا و پیامبرش خوانده شوند تا میانشان داوری کند ـ تنها این است که می گویند: شنیدیم و اطاعت کردیم و اینانند که رستگارند. و در جای دیگر به مردان و زنان مؤمن گوشزد می کند که پس از داوری پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - حقّ هیچ گونه اظهار نظر و تغییر رأی را ندارند و ما کان لمؤمن و لا مؤمنة اذا قضی الله و رسوله امراً ان یکون لهم الخیرة من امرهم.[5] هیچ مرد و زن مؤمنی را نرسد که چون خدا و فرستاده اش به کاری فرمان دهند، برای آنان در کارشان اختیاری باشد. 
و در جای دیگر پا را از این فراتر گذاشته و نشان ایمان را آن دانسته که اوّلاً: مؤمنان، پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - را داور خود در مرافعات قرار دهند و ثانیاً: در پی داوری پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - نه بر زبان، بلکه حتی در دل نیز احساس ناخوشایندی نداشته باشند و تسلیم محض ایشان باشند. فلا و ربّک لا یؤمنون حتّی یحکّموک فیما شجر بینهم ثمّ لا یجدوا فی انفسهم حرجاً ممّا قضیت و یسلّموا تسلیماً[6]. ولی چنین نیست، به پروردگارت قسم که ایمان نمی آورند، مگر آنکه تو را مورد آنچه میان آنان مایة اختلاف است داور گردانند؛ سپس از حکمی که کرده ای در دلهایشان احساس ناراحتی نکنند، و کاملاً سر تسلیم فرود آورند. سوگندِ خداوند به خود، برای تبیین چنین مرتبه ای از ایمان، بسیار لطیف و قابل توجه است. پیام این آیه تسلیم تمام عیار مسلمانان در دل، زبان و عمل با پیامبر اکرم - صلی الله علیه و آله و سلم - است. آیا درخواست چنین تسلیمی محض از مسلمانان به معنای اعتبار بخشیدن تمام عیار و بدون حدّ و مرز به داوری پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - ـ که بخشی از سنّت قولی است ـ نیست؟! 
🔸 ب - برابری اطاعت از پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - با اطاعت الهی در برخی از آیات، اطاعت از پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - برابر با اطاعت خداوند دانسته شده است. و من یطع الرّسول فقد اطاع الله[7]. هر کس از پیامبر اطاعت کند، قطعاً از خدا اطاعت کرده است. چنان که در برخی دیگر از آیات پس از فرمان مؤمنان به اطاعت خداوند، به آنان امر شده تا از پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - نیز اطاعت کنند. یا ایّها الّذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرّسول....[8]. ای کسانی که ایمان آورده اید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر را..... در برخی دیگر از آیات مخالفت با پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - در کنار مخالفت با خداوند ـ عزّ اسمه ـ طرح شده است، نظیر آیة و من یعص الله و رسوله فقد ضلّ ضلالاً مبیناً[9]. و هر کس خدا و فرستاده اش را نافرمانی کند قطعاً دچار گمراهی آشکاری گردیده است.
در برخی دیگر از آیات پیش دستی بر پیامبر بسان پیش دستی بر خداوند، مورد نکوهش قرار گرفته است:
یا ایها الذین آمنوا لا تقدموا بین یدی الله و رسوله[10] ؛ ای کسانی که ایمان آوردید، در برابر خدا و پیامبرش پیشی مجویید. نکته قابل توجه آن که در هیچ یک از این آیات ضرورت اطاعت از پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - یا عدم مخالفت با ایشان، به حکم یا چیز دیگری تخصیص، یا تقیید نخورده است. و همان گونه که اطاعت الهی به صورت مطلق و فراگیر طرح شده بر اطاعت مطلق از پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - نیز تأکید شده است. این امر نشان گر عصمت مطلق پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - و انطباق کامل کردار و گفتار ایشان با خواست الهی است که در آیة: و ما ینطق عن الهوی[11]. و از سر هوس سخن نمی گوید. با نفی سخن گویی از روی هوای نفس انعکاس یافته است. بدون تردید منوط دانستن محبّت الهی به اطاعت از پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم -، ناشی از این امر است؛ آن جا که آمده است: قل ان کنتم تحبّون الله فاتّبعونی یحببکم الله[12]. بگو: اگر خدا را دوست دارید، از من پیروی کنید تا خدا دوستتان بدارد. این آیه، معادلة شگفت آور و درس آموزی را به دست می دهد؛ زیرا در بدو امر چنین به نظر می رسد که آیه می بایست این چنین باشد: قل ان کنتم تحبّون الله فاتبعوا الله.... یعنی اگر خدا را دوست دارید از او تبعیت کنید. زیرا نشانِ حقیقی دوستی، پیروی و همگامی است، امّا به جای آن که اطاعت از خداوند نشان صدق ادّعای آنان در دوستی خداوند مطرح شود، اطاعت از پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - جای آن نشسته است.
 

[1] - برای تفصیل بیشتر ر.ک: کشف المراد، ص 348؛ الشفاء، ص 441 ـ 443.[2] - برای آگاهی بیشتر از دلایل عصمت پیامبران علیهم السلام ر.ک: کشف المراد، ص 349 ـ 350؛ الالهیّات، ج 2، ص 144 ـ188 .
[3] - سوره بقره، آیه 213.
[4] - سوره نور، آیه 51.
[5] - سوره احزاب، آیه 36.
[6] - سوره نساء، آیه 65.
[7] - همان، آیه 80.
[8] - همان، آیه 59.
[9] - سوره احزاب، آیه 36.
[10] - سوره حجرات، آیه 1.
[11]- سوره نجم، آیه 3.
[12] - سوره آل عمران، آیه 31.

۰ نظر ۱۶ خرداد ۰۱ ، ۰۹:۳۳
شیخ محمد سبحانی

 

📌 سلام علیکم و رحمةالله

همینطور که در حاشیه درس گفته شد.

حقیر عرضه داشتم که علت متفاوت بودن نسخ کتاب جناب سلیم بن قیس هلالی چیست.

و ایضاً به این متذکر شدیم ، که نظر حقیر دراین رابطه، مانند استاد معظممان سیدنا الأستاد آیت الله سید احمد مددی حفظه الله است.

 

🔸 عرض شد که

 جناب ثقة الاسلام کلینی رحمه الله ، اولین کسی بود که این کتاب  را پخش و نشر کرد.

و این کتاب در میان علماء و عوام شیعه بلااشکال بوده است ، و بنا بر شرایط آن زمان، قدرت علنی کردن عقاید شیعه نبوده و چون در آن صریحا و به شدت ، ملاعین اولی و دومی، و دستگاه خلافت زیر سؤال برده شده ، خواه‌ناخواه از اهالی یا علمای شیعه ، هرگاه کسی می‌خواست از آن کتاب نقل کند به حسب شرایطِ زمانی و مکانی و شرایط تقیه‌ای، آن را کم و زیاد می‌کرد.

 لذا نسخ کتاب متفاوت شده است.

بنابراین این در اصل کتاب هیچ شکی نداریم، چرا که متن کتاب خود موافق با عقاید شیعه است،اما شاید در بعضی از اجزاء إن قلت، داشته باشیم. که آن هم درجای خود چشمگیر نیست.

 

.

#کتاب_اسرار_آل_محمد #کتاب_سلیم_بن_قیس #کتاب #حوزه #حوزه_علمیه_قم #حدیث #حوزه_علمیه #رجال #کافی #کافی_کلینی #عقاید #دکتر_سید_صائب_هاشمی_نسب #سید_صائب_هاشمی_نسب #استاد_هاشمی_نسب #هاشمی_نسب #الأستاذ_الدکتور_سید_صائب_الهاشمی_الطباطبائی #استاد_هاشمی_طباطبائی #کتاب_شناسی #اهل_بیت #فقاهت#اهلسنت #اهل_سنت #فقه #درس_خارج #درس_خارج_اصول #درس_اخلاق #درس_خارج_فقه #مجتهد_نواندیش #مجتهد #اجتهاد

۰ نظر ۲۶ فروردين ۰۱ ، ۰۷:۳۶
شیخ محمد سبحانی

 

📌شناخت عقلِ محض

معرفت شناسی را باید از خود معرفت و تعقل آغاز کرد که اگر انکار شود هیچ شناخت و هیچ گفتار باقی نمی‌ماند و مرگ فلسفه فرا می‌رسد. ادراک و تعقل خود را می‌شناسد و تصورات ابتدایی دارد که بدون واسطه آنها را درک می‌کند. شناخت عقل از وجود خود تنها امر قابل اثبات و غیر قابل انکار برای عقل است. عقل خود به خود نمی‌تواند اینکه تصورات عقل حاکی از واقعیتی یا منطبق بر واقعیتی بیرون از عقل باشد را اثبات یا انکار کند. شناخت باید از شهود عقل آغاز گردد و هر نتیجه مفهومی یا تجربی که مستقیم توسط عقل شهود نگردد ، نزد عقل قطعی نبوده یا واقع را اثبات نمی‌کند.  

 

عقل به صورت بدیهی در می‌یابد که تصوراتی را بیرون از تصور از خود درک می‌کند. ساخت و تغییر این تصورات بیرونی از اراده عقل خارج است و این نزد عقل همان واقعیت است. شناخت این واقعیات از طریق حواس است که تجربه را نزد عقل ایجاد می‌کند. به عبارت دیگر عقل نمی‌تواند وجود خارجی اشیاء و حواس را اثبات یا انکار نماید اما وجود تجربه حسی را نزد خود درک می‌کند. 

 

عقل علاوه بر تصورات اولیه تنها به چیزهایی دسترسی دارد که واقعیتی مستقل از عقل نداشته باشند. قرارداد زبانی از جمله واقعیاتی است که عقل آن را شهود می‌نماید. زبان هر چند برساخته دیگر انسان‌ها باشد ، ما می‌توانیم آن را نزد عقل خود بازسازی کنیم که با ساخته ذهن دیگران تنها شباهت خواهد داشت. از دیگر معقولات که واقعیتی فراتر از عقل ندارد روابط ریاضی و منطقی میان مفاهیم ذهنی است که در ادامه با وضع اصطلاح نیز همراه می‌شود.

 

عقل از یک طرف میان تجربیات و تصورات خود تمایز و تفاوت احساس می‌کند و از طرف دیگر میان تجربیات رابطه برقرار می‌نماید و از آن به شناخت جدید می‌رسد. عقل برخی تجربیات را نتیجه تجربیات دیگر می‌داند که رابطه میان آنها را می‌شناسد یا می‌سازد. 

 

عقل نمی‌تواند باور کند که این تن متصور که از طریق آن با تصورات خارج از تصور خویشتن در ارتباط است ، متعلق به او نیست و در ادامه همه تصورات دیگر را در ارتباط با تصور تن می‌شناسد. تصور از خویشتن با فهم تمایز من از غیر من حاصل می‌شود که خود بر گرفته از تجربه تعلق به تن است. عقل همچنین تجربه حیات این تن را وابسته به امور دیگر می‌شناسد که شاید واقعیتی فراتر از تجربه نداشته باشند. عقل متوجه می‌شود که ناچار باید زندگی تن را بواسطه امور دیگر تأمین کند. این آغاز تولد عقل ابزاری است که بهترین عمل ممکن برای رسیدن به بهترین نتیجه ممکن را تشخیص می‌دهد ؛ هر چند این تشخیص را به واقعیت و ضرورت نسبت نمی‌دهد. 

 

در میان فلاسفه چند نوع عقل از هم تفکیک شده است. بر اساس آنچه گفته شد از میان انواع عقل ؛ عقل شهودی که حاصل مواجهه مستقیم با حقایق بدون وساطت مفاهیم حسی یا عقلی است و عقل عرفی یعنی عقلانیت یا آگاهی که توسط خیال پدید آمده و زیست جهان مشترک آدمیان را تشکیل می‌دهد و عقل ابزاری یعنی کنش‌های عقلانی معطوف به اهداف دنیایی که بواسطه حواس درک شده و عقل مفهومی که با وساطت مفاهیم ذهنی به شناخت موضوعات محل بحث خود می‌پردازد و با شیوه‌های منطقی و ریاضی بسط و گسترش پیدا می‌کند، تنها انواع معتبر عقل هستند. 

 

عقل متافیزیکی که به شناسایی احکام اصل هستی می‌پردازد تنها در مواردی که به شهود مستند است ، مورد پذیرش می‌باشد برای نمونه اصل علیت تنها برداشت عقل از پیوستگی و تعاقب تجربیات است ، ولی امتناع جمع دو متناقض شهودی است.

 

عقل نظری که درباره هستی‌هایی سخن می‌گوید که خارج از تصورات انسان تحقق دارند، عقل عملی که به درک بایدها می‌پردازد و آن را خارج از عقل به عنوان واقعیت لحاظ می‌کند، عقل تجربی که به امور طبیعی می‌نگرد و از محسوسات برای تشکیل قیاسات تجربی استفاده می‌کند، جز احتمال در مراتب مختلف قوت و ضعف بدست نمی‌دهند و هر چند قابل استفاده باشند از توان اثبات یا انکار واقعیات بیرونی یافته‌ خود ناتوانند. 

 

عقل قدسی که نوع متعالی عقل شهودی به شمار می‌آید، مطابق ادعا حقایق و اموری را که دیگران با روش‌های مفهومی و تجربی دریافت می‌کنند، به طور مستقیم می‌یابد. شهود معتبر نزد عقل در قبال شهودهای حسی دون عقلی و شهودهای عرفانی فرا عقلی است و اگر هم شهود عرفانی یا وحیانی حقیقت داشته باشد، عقل عادی بعنوان مبدأ شناخت ما به آن دسترسی ندارد و تنهایی از اثبات یا انکار آن عاجز است.

 

عقل شهودی و عقل ابزاری در اثبات وجود خداوند و پیامبر و امامان و ادیان ناتوانند؛ اما نمی‌توانند حقیقت عقاید دینی را انکار کنند؛ به عبارت دیگر می‌توان دلایل موجهی از نظر فطری و ایمانی برای ایمان به باورهای رسمی ادیان ارائه نمود. در همه مواردی که از وظیفه و قدرت عقل خارج دانسته شد، این خود عقل است که محدودیت خود را می‌شناسد و بدان اعتراف می‌کند.

 

🔹 برشی از مباحث معرفت شناسی و فلسفی استاد محقق دکتر سید صائب هاشمی نسب 

۰ نظر ۲۲ فروردين ۰۱ ، ۱۸:۲۷
شیخ محمد سبحانی