📌شناخت عقلِ محض
معرفت شناسی را باید از خود معرفت و تعقل آغاز کرد که اگر انکار شود هیچ شناخت و هیچ گفتار باقی نمیماند و مرگ فلسفه فرا میرسد. ادراک و تعقل خود را میشناسد و تصورات ابتدایی دارد که بدون واسطه آنها را درک میکند. شناخت عقل از وجود خود تنها امر قابل اثبات و غیر قابل انکار برای عقل است. عقل خود به خود نمیتواند اینکه تصورات عقل حاکی از واقعیتی یا منطبق بر واقعیتی بیرون از عقل باشد را اثبات یا انکار کند. شناخت باید از شهود عقل آغاز گردد و هر نتیجه مفهومی یا تجربی که مستقیم توسط عقل شهود نگردد ، نزد عقل قطعی نبوده یا واقع را اثبات نمیکند.
عقل به صورت بدیهی در مییابد که تصوراتی را بیرون از تصور از خود درک میکند. ساخت و تغییر این تصورات بیرونی از اراده عقل خارج است و این نزد عقل همان واقعیت است. شناخت این واقعیات از طریق حواس است که تجربه را نزد عقل ایجاد میکند. به عبارت دیگر عقل نمیتواند وجود خارجی اشیاء و حواس را اثبات یا انکار نماید اما وجود تجربه حسی را نزد خود درک میکند.
عقل علاوه بر تصورات اولیه تنها به چیزهایی دسترسی دارد که واقعیتی مستقل از عقل نداشته باشند. قرارداد زبانی از جمله واقعیاتی است که عقل آن را شهود مینماید. زبان هر چند برساخته دیگر انسانها باشد ، ما میتوانیم آن را نزد عقل خود بازسازی کنیم که با ساخته ذهن دیگران تنها شباهت خواهد داشت. از دیگر معقولات که واقعیتی فراتر از عقل ندارد روابط ریاضی و منطقی میان مفاهیم ذهنی است که در ادامه با وضع اصطلاح نیز همراه میشود.
عقل از یک طرف میان تجربیات و تصورات خود تمایز و تفاوت احساس میکند و از طرف دیگر میان تجربیات رابطه برقرار مینماید و از آن به شناخت جدید میرسد. عقل برخی تجربیات را نتیجه تجربیات دیگر میداند که رابطه میان آنها را میشناسد یا میسازد.
عقل نمیتواند باور کند که این تن متصور که از طریق آن با تصورات خارج از تصور خویشتن در ارتباط است ، متعلق به او نیست و در ادامه همه تصورات دیگر را در ارتباط با تصور تن میشناسد. تصور از خویشتن با فهم تمایز من از غیر من حاصل میشود که خود بر گرفته از تجربه تعلق به تن است. عقل همچنین تجربه حیات این تن را وابسته به امور دیگر میشناسد که شاید واقعیتی فراتر از تجربه نداشته باشند. عقل متوجه میشود که ناچار باید زندگی تن را بواسطه امور دیگر تأمین کند. این آغاز تولد عقل ابزاری است که بهترین عمل ممکن برای رسیدن به بهترین نتیجه ممکن را تشخیص میدهد ؛ هر چند این تشخیص را به واقعیت و ضرورت نسبت نمیدهد.
در میان فلاسفه چند نوع عقل از هم تفکیک شده است. بر اساس آنچه گفته شد از میان انواع عقل ؛ عقل شهودی که حاصل مواجهه مستقیم با حقایق بدون وساطت مفاهیم حسی یا عقلی است و عقل عرفی یعنی عقلانیت یا آگاهی که توسط خیال پدید آمده و زیست جهان مشترک آدمیان را تشکیل میدهد و عقل ابزاری یعنی کنشهای عقلانی معطوف به اهداف دنیایی که بواسطه حواس درک شده و عقل مفهومی که با وساطت مفاهیم ذهنی به شناخت موضوعات محل بحث خود میپردازد و با شیوههای منطقی و ریاضی بسط و گسترش پیدا میکند، تنها انواع معتبر عقل هستند.
عقل متافیزیکی که به شناسایی احکام اصل هستی میپردازد تنها در مواردی که به شهود مستند است ، مورد پذیرش میباشد برای نمونه اصل علیت تنها برداشت عقل از پیوستگی و تعاقب تجربیات است ، ولی امتناع جمع دو متناقض شهودی است.
عقل نظری که درباره هستیهایی سخن میگوید که خارج از تصورات انسان تحقق دارند، عقل عملی که به درک بایدها میپردازد و آن را خارج از عقل به عنوان واقعیت لحاظ میکند، عقل تجربی که به امور طبیعی مینگرد و از محسوسات برای تشکیل قیاسات تجربی استفاده میکند، جز احتمال در مراتب مختلف قوت و ضعف بدست نمیدهند و هر چند قابل استفاده باشند از توان اثبات یا انکار واقعیات بیرونی یافته خود ناتوانند.
عقل قدسی که نوع متعالی عقل شهودی به شمار میآید، مطابق ادعا حقایق و اموری را که دیگران با روشهای مفهومی و تجربی دریافت میکنند، به طور مستقیم مییابد. شهود معتبر نزد عقل در قبال شهودهای حسی دون عقلی و شهودهای عرفانی فرا عقلی است و اگر هم شهود عرفانی یا وحیانی حقیقت داشته باشد، عقل عادی بعنوان مبدأ شناخت ما به آن دسترسی ندارد و تنهایی از اثبات یا انکار آن عاجز است.
عقل شهودی و عقل ابزاری در اثبات وجود خداوند و پیامبر و امامان و ادیان ناتوانند؛ اما نمیتوانند حقیقت عقاید دینی را انکار کنند؛ به عبارت دیگر میتوان دلایل موجهی از نظر فطری و ایمانی برای ایمان به باورهای رسمی ادیان ارائه نمود. در همه مواردی که از وظیفه و قدرت عقل خارج دانسته شد، این خود عقل است که محدودیت خود را میشناسد و بدان اعتراف میکند.
🔹 برشی از مباحث معرفت شناسی و فلسفی استاد محقق دکتر سید صائب هاشمی نسب